جک اس ام اس پ ن پ و هرچی دلت بخاد
جک اس ام اس عاشقانه سرکاری پ ن پ
حیف نون میره ماشینشو بیمه كنه، مسئول بیمه بهش میگه امیدوارم که هیچوقت از بیمه تون استفاده نكنید، حیف نون هم میگه: امیدوارم تو هم از این پوله خیر نبینی!!!

 

 

فکر می کنی چینی ها به دوقلوهاشون چی میگن؟! میگن: این چون اون ، اون چون این !

 

حیف نون یه ماشین صفر میخره، بلافاصله زنگ میزنه به 110 میگه فرمون، دنده، کلاج، گاز و ترمز ماشینم نیست، کلاه سرم گذاشتن! پلیس میگه تو حیف نون نیستی؟ میگه چرا، میگه صندلی عقب نشستی، برو صندلی جلو بشین!!!

 

 

طرف توی دریا داشته غرق میشده، بلند بلند فریاد میزده: كمک، کمک، من شنا بلد نیستم.. حیف نون هم با زن و بچش داشته از اونجا رد میشده، میگه: واقعا که! می بینید بچه ها؟ من تا الان هرچی داشتم خرج شماها کردم و پولی برام نموند که برم کلاس شنا ثبت نام کنم و شنا یاد بگیرم.. اما تا حالا شده که یک بار، حتی یک بار لب به گله باز کنم و پیش عالم و آدم داد بزنم که من شنا بلد نیستم؟ مرد باید یه کم تودار باشه!!!

 

حیف نون با خانومش میره سینما كنترل چی با چراغ قوه به طرفشون میاد . حیف نون به خانومش میگه برو كنار برو کنار داره موتور میاد سمتمون!!

 

حیف نون به مناسبت سال نو در خونش رو رنگ میزنه، بچه هاش گم میشن!!

حیف نون راننده ی اتوبوس شرکت واحد بوده، بعد از یه مدت راننده ی مینی بوس میشه. می بینن هیچ پولی درنمیاره. پیگیر علت میشن می بینن پولا رو پاره میکرده!!!

 

 

حیف نون یکی رو تو خیابون می بینه میگه ببخشید آقا من شما رو تو دبی ندیدم؟ طرف میگه نه آقا من اصلا دبی نرفتم تو عمرم. حیف نون میگه چه جالب اتفاقا من هم تا حالا دبی نرفتم. حتما دو نفر دیگه بودن!!!

 

از حیف نون می پرسن تو میدونی چرا غواص ها به پشت می پرن توی آب؟ میگه به این خاطر که اگر به جلو بپرن میفتن توی قایق!

 

از حیف نون می پرسن برای بازکردن یک لامپ سوخته چند نفر لازمه؟ میگه سه نفر! میگن چرا سه نفر؟ میگه یک نفر باید بره بالای نردبون لامپو نگه داره، دو نفر هم پایه های نردبون رو بچرخونن؟!!

 

حیف نون میمیره وصیت نامشو باز می کنن می بینن توش نوشته: بالاخره مردم و از شر معمایی که یک عمر کلافم کرده بود راحت شدم، اینکه: چرا خواهر من دو تا برادر داره ولی من یکی!

 

حیف نون صبح که برای رفتن به سر کار از خونه میاد بیرون از یه آقایی میپرسه ساعت چنده؟ طرف میگه ساعت هشته. شب که حیف نون میخواسته از سرکار برگرده از یه کس دیگه میپرسه آقا ساعت چنده؟ طرف میگه ساعت هشت و نیمه. حیف نون میگه: آآآآآآآآ! شنیده بودیم توی زمستون روزا کوتاه میشه، ولی نه دیگه تا این حد، نیم ساعته شب شد!!!



           
شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:52
مهدی

آیا میدانید: که سطح شهر مکزیک سالانه ۲۵ سانتیمتر نشست میکند ؟

آیا میدانید: ۸۵% گیاهان در اقیانوس ها هستند .

آیا میدانید: استخوان ران انسان قوی تر از بتن هستند .

آیا میدانید: آب گرم از آب سرد سریعتر یخ میبندد .

آیا میدانید: نهنگ نمی تواند به عقب شنا کند .

آیا میدانید: افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند .

آیا میدانید: استرالیا تنها قاره بدون آتشفشان فعال است .

آیا میدانید: آتش معمولا از سربالائی سریعتر حرکت می کند تا در سراشیبی.

آیا میدانید: سنجاقک ها با داشتن ۶ پا نمیتوانند راه بروند .

آیا میدانید: مردم بیشتر از حیوانات در آفریقا کشته میشوند .

آیا میدانید: مینای دندان سخت ترین ماده در بدن شماست.

آیا میدانید: امن ترین رنگ ماشین سفید است.

آیا میدانید: قدیمی ترین کلمه در زبان انگلیسی “شهر” است.

آیا میدانید: انگور در ماکروویو منفجر میشود .

آیا میدانید: پرده ونیزی در ژاپن اختراع شد .

آیا میدانید: بنای تاج محل در هند به طور کامل از سنگ مرمر ساخته شده

آیا میدانید: عقرب زیر نور ماوراء بنفش میدرخشد .

آیا میدانید: آمریکایی ها ۳۵۰۰۰ تن ماکارونی در سال میخورند .

آیا میدانید: اسیدهای معده موجود در معده مار می تواند استخوان ها و دندان ها را هضم کند.

آیا میدانید:شما در موقع خواب کالری بیشتری میسوزانید تا تماشای تلویزیون .

آیا میدانید: به ازای هر انسان ۲۰۰ میلیون حشره وجود دارد .

آیا میدانید: ما در طول زندگیمان ۱۸ کیلو پوست می‌اندازیم

آیا میدانید: هنگام صحبت کردن ، برای بیان هر کلمه (۷۲) ماهیچه بکار گرفته میشود .

آیا میدانید: سرعت رشد ناخن های مردان نسبت به زنان بیشتر است .

آیا میدانید: دندانهای که رنگ شکری دارد نسبت به دندانهای که رنگ سفید دارد دیرتر خراب میشود.

آیا میدانید: چین تولید کننده ۷۰% اسباب بازی های جهان است

آیا میدانید: به طور متوسط روزانه، ۱۲ نوزاد به خانواده‌های اشتباه داده می‌شوند.

آیا میدانید: آیا میدانستید که در ۴۰۰۰ سال قبل، هیچ حیوانی اهلی نبود ؟

آیا میدانید: ۳۰ برابر مردمی که امروزه بر سطح زمین زندگی میکنند در زیر خاک مدفون شده اند

آیا میدانید: نوکیا، نام محلی در جنوب فنلاند است که اسم شرکت نوکیا هم برگرفته از نام همین محل می باشد



           
شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:52
مهدی
یه نویسنده میخوام هرکی میتونه بهم میل بده mahdihatami41@yahoo.com

           
شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:52
مهدی

دوستانی که تمایل به تبادل بنر دارند میتونن تو قسمت همین نظرات خبر بدن تا بنرشونو تو صفحه ی اول وبلاگم بزارم



           
شنبه 20 آبان 1386برچسب:, :: 15:29
مهدی

داستانی درباره ارواح

داستان ارواح

 

دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد می شه!
این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمی شد.
وسط جنگل، داره شب می شه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یه کمی با موتور ور رفتم دیدم… می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می آرم! راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش. این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیچ کس پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!
خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که ماشین یهو همون طور بی‌صدا راه افتاد. هنوز خودم رو جمع و جور نکرده بودم که توی نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه! تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره. تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلوی چشمم.
تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده. نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند.
از دور یه نوری دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند می‌دویدم که نفس کم آورده بودم. دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم روی زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم. وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو.

یکیشون داد زد: محمد نگاه کن! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشین رو هل می دادیم سوار ماشین ما شده بود…



           
جمعه 8 ارديبهشت 1386برچسب:, :: 21:50
مهدی

یکی‌ از بچه محلامون ازدواج کرده بود. بعد یه هفته طلاق گرفت! بهش گفتیم چی‌ شد طلاق گرفتی‌ به این زودی؟ دیدیم زنش سوتی داده در حد بنز:))
پسره تعریف میکرد همون هفته اول بعد از چند بار عشق بازی یه بار بهش گفت بیا از پشت س.ک.س کنیم، زنه گفت:
نه تورو خدا! هروقت از پشت س.ک.س کردم یه هفته دل درد گرفتم…!!!!

خنده بازار

دخترم برای اولین بار با دوستش رفته بود پارک،منم دوربین بدست اونور خیابون از تو ماشین می‌‌پاییدمش
یهو دیدم تلفنم زنگ زد،ورداشتم دیدم دخترم میگه : جدی می‌خوای تا دو ساعت آینده همونجا واییسی نگام کنی‌؟؟؟

خنده بازار

سوتی استاد دانشگاهمون

ما دانشجوی محیط زیست هستیم. تو کلاسمون دختری بود که خیلی شر بود و توی کلاس ها اینقدر تیکه می انداخت که همه ما از خنده ریسه می رفتیم…
یکی از کلاس هامون با استادی بود که خیلی سختگیر و اخمو بود و حتی همون دختر هم جرات تیکه انداختن نداشت.
استاد یک بار قفسی سر کلاس آورده بود و اون دختر یک کنفرانس ۵ دقیقه ای ارائه داد و استاد به اون دختر گفت به من بگو این چه حیوونیه؟ قفس با پارچه ای پوشانده شده بود و فقط پاهای حیوون دیده می شد. این دوست ما جواب داد من نمی تونم بگم چه حیوونیه باید جاهای دیگه ای از بدنشو ببینم.
استاد اخم کرد و گفت: نخیر از همین پاهاش باید بفهمی چه حیوونیه
دانشجو گفت: نمی دونم …و رفت نشست
استاد پرسید ببخشید خانم اسم شما چیه؟
اون هم بلند شد و پاچه های شلوارشو کشید بالا و گفت خودتون ببینید اسمم چیه

خنده بازار

یه روز با رفیقم داشتیم تو خیابون قدم میزدیم .
اون موقع هایی بود که تازه بنز های پلیس اومده بود . پلیسه پشت بنز یادش رفته بود بلندگوی ماشین رو خاموش کنه .
فکر کنید تو ترافیک :
“محمد زنو رو ببین چه دافیه
- کجا ؟
- اونا کنار ماکسیماهه !”"
زنه برگشت ، با دستش یه حرکت خاک بر سری نشون پلیسه داد ،
یارو کپ کرد .
مردم بودن که سر تکون میدادن .

خنده بازار

یه بار می خواستم مخ یه خانم خیلی درست درمونو بزنم
باهم رفتیم کافی شاپ
اومدم بگم بریم اون گوشه بشینیم دنجه
یهو گفتم : بریم اون گوشه بشینم ج ن د ه …….:))))
نتیجه اخلاقی این که تو کافی شاپ هر جایی پیدا کردید همون جا کپه مرگتون را بزارید!

خنده بازار

توی مهمونی بودیم داییم با زنش بهم تیکه مینداختن! بعد من کنار زنداییم بودم که یهو گفت کسی نمی تونه بین ما رو بهم بزنه ! منم نا خود اگه اروم گفتم : واااااااااااااااایی! قربونه بینتون برم! زندایی همونجا یه توسری بهم زد تازه اونجا بود که دوزاریم افتاد! ابروم رفت.

خنده بازار

چند سال پیش با دایی و پدربزرگم رفته بودیم فروشگاه رفاه.
داییم گفت: برو هرچی میخای خودت بردار، من وپدر بزرگتم میریم دنبال خرید های خودمون!

خلاصه هرکی رفت یه طرف.
منم درحال گردش توفروشگاه بودم ودنبال چای کیسه ای وشامپو ویه سری خرت وپرت دیگه میگشتم!
رسیدم به یه غرفه ،توقفسه های پایینیش یه عالمه بسته مکعبی کوچولوبود که نوشته روش خارجی بود!
فوری یکیوبرداشتم!
هی نگاه کردم دیدم ازنوشته روش هیچی نمیفهمم!هی دور وبر قفسه رو نگاه کردم ببینم اسمی ازاین جنس مرموز هس یانه!
چیزی ندیدم!
هی بسته روبازرسی کردم
(نمیشدبازش کرد.آکبندبود)
آوردمش نزدیک گوشم تکونش دادم ببینم شایدتوش عطره، چای یا…!
یدفه چشمم افتاد به اون پایین قفسه که رو یه تیکه کاغذکوچولو نوشته بود:
کاندوم!!!
وای خدای من!
یدفه انگاری یه سطل آب داغ ریختن روسرم!
نفهمیدم چجوری قوطی رو پرت کنم سرجاش ودر برم!انقده خجالت کشیده بودم!
خداروشکر کسی دور وبرم نبود تاببینه وگرنه ابروم میرف!
همش باخودم میگفتم:
خاک توسرت دختر!الان تو دوربین مداربسته دیدنت آبروت رفت!!دیگه تاسه سال نرفتم اون فروشگاه…

خنده بازار

چند سال قبل داشتم می رفتم سر تمرین تیم بسکتبال. جلوی استادیوم یکی از بچه ها رو دیدم که دو جلسه بود نمیومد. داشت با ساک ورزشی و یه تریپ کاملا ورزشکاری می رفت تو. منم که باهاش شوخی داشتم بدو بدو رفتم و با یه سه گام بلند یه پس گردنی خیلی محکم بهش زدم! نمیدونم دستم سنگین بود یا چی طرف با کله رفت تو آسفالت…!
همه مات مونده بودن. بلند که شد دیدم ای وای دوستم نیست که هیچ، بوکسوره داره میره تمرین بوکس!
حالا هم خندم گرفته، هم میخوام توضیح بدم که اشتباه گرفتم…! اونورم کلی دختر بودن همشون پخش شدن رو زمین از خنده…
یارو انصافا مرام گذاشت هیچی نگفت… D:
حالا یکی از بهترین دوستامه

خنده بازار

رفتم حموم دوش بگیرم لباسامو که در آوردم دیدم ی سوسک رو دیوار حمومه دمپایی برداشتم بزنم رفت لای در. درو باز کردم دیدم داره میره تو اتاق. خلاصه پریدم بیرون و زدمش(موقع زدن هم ی فحش بد بهش دادم). یهو سرمو بلند کردم دیدم من لخت و بابام وایستاده داره با تعجب نگام میکنه

خنده بازار

رفتم موهامو کوتاه کنم، به طرف گفتم لطفا موهامو خیلی کم کوتاه کنید،خیلی کما یه جور که اصلا پیدا نباشه، اصلا کوتاه که نه فقط یه جور بشه که مرتب بشه، گفتم ببین من به هر کی میگم کم کوتاه کن گوش نمیده ها خواهشا توجه کن،بعد از چند دقیقه گفتم اصلا ولش کن بیخیال شدم،پاشدم رفتم، یه لحظه مغازه منفجر شد از خنده…
قضیه جکه شدم…

خنده بازار

من مغازه کفش فروشی دارم.یه بار یه خانم میخواست کفش بپوشه پاش پهن بود توکفش نمیرفت. من اومدم بگم سینه پاتون پهنه گفتم خانم شما سینتون پهنه باید فشار بدید بره توش وگرنه نمیره.از صدای ترکیدن خنده دوستم بود که فهمیدم چی گفتم زنه قرمز شد زودپاشد گفت نه آقا اندازم نیست رفت

خنده بازار

یه روز داشتم تلفنی با یکی دوستام دعوا می کردم خیلی از دستش عصبانی بودم وقتی حالم و پرسید به جایه اینکه به کنایه بگم مگه دکتری گفتم مگه دامپزشکی

خنده بازار



           
جمعه 8 ارديبهشت 1386برچسب:, :: 21:45
مهدی

دیشب تو سرمای خدا درجه زیر صفر، مرامی یه خانوم مسن رو سوار کردم..
آخرش درآورده پول بده،میگم مرسی برای پول این کارو نکردم…
برگشته میگه : گو خوردی، پس برای چی اینکارو کردی عوضی!!
جک جدید

 

هم دختر خالم هم شوهرش دماغ عملین.اونوقت بچشون که به دنیا اومده دماغ داره اندازه گلابی!
پریروزا بحث دماغ شد. دختر خالم برگشته میگه: نمیدونم دماغ این بچه به کی برد اینقدر بزرگ شد!!!
جک جدید

 

دیشب یکی از فامیلامون اومده بودن خونمون یه دختر ۳ ساله با مزه داشتن.
دختره همش زل زده بود به من ول نمیکرد منم اومدم بخندونمش خودمو شکل موش کردم…یهو گفت وااااا چرا خل و چل بازی در میاری؟؟؟؟
از اولشم گفتم مثل دیوونه ها هستیا واسه همین همش نگات میکردم . . .
جک جدید

 

عموم آمریکا زندگی میکنه…
با کلیییی ذوق و شوق گفتم: عمو من خیلی دوس دارم بیام اونجا زندگی کنم.
برگشته میگه : خب اینجا کسی رو داری بری پیشش؟؟؟
جک جدید

 

یه بار تو یه جمعی بودم مامانم زنگ زد گفت : یه سوالی ازت می پرسم اونجا تابلو نکن ! فقط با اره یا نه جواب منو بده ! باشه ؟
گفتم : باشه
گفت: اوضاع اونجا چه جوریه ؟!!!!!!!!!
جک جدید

 

مامانم داره به یه زنه آمریکایی هفت سینو توضیح میده:

It should start with “S”, like APPLE!!
جک جدید

 

دیشب ساعته ۳ نصفه شب دختر خالم بعده یه سال اس داده…
دختر خالم : سلام ،میدونی جریان چیه؟؟
من : سلام نه بگو بینم چیه نصفه شبی؟
دختر خالم:به مقدار الکترسیته ای که از یک رسانا عبور میکند جریان میگویند



           
جمعه 8 ارديبهشت 1386برچسب:, :: 20:52
مهدی

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 7 صفحه بعد

درباره وبلاگ


سلام دوستان به وبلاگ خودتون خوش اومدید.لطفا برای هر چه بهتر شدن وبلاگ نظر دهید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جک اس ام اس پ ن پ و هرچی دلت بخواد و آدرس joke48.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.