جک اس ام اس پ ن پ و هرچی دلت بخاد
جک اس ام اس عاشقانه سرکاری پ ن پ

آخرین کلمات یک برقکار : خوب حالا روشنش کن

آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی: من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم

آخرین کلمات یک متخصص خنثی بمب: این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه

آخرین کلمات یک نارنجک‌انداز: گفتی تا چند بشمرم؟

آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون: این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست

آخرین کلمات یک پلیس: شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره

آخرین کلمات یک چترباز: پس چترم کو؟

آخرین کلمات یک خبرنگار: بله، سیل داره به طرفمون میاد

آخرین کلمات یک خلبان: ببینم چرخها باز شدند یا نه؟

آخرین کلمات یک داور فوتبال: نخیر آفساید نبود!

آخرین کلمات یک دربان: مگه از روی نعش من رد بشی

آخرین کلمات یک دوچرخه‌سوار: نخیر حق تقدم با منه!

آخرین کلمات یک دیوانه: من یه پرنده‌ام!

آخرین کلمات یک سرنشین اتوموبیل: برو سمت راست راه بازه

آخرین کلمات یک شکارچی: مامانت کجاست کوچولو؟.

آخرین کلمات یک غواص: نه این طرفها کوسه وجود نداره

آخرین کلمات یک فضانورد: برای یک ربع دیگه هوا دارم

آخرین کلمات یک قصاب: اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم

آخرین کلمات یک قهرمان: کمک نمیخوام، همه‌اش سه نفرند

آخرین کلمات یک قهرمان اتوموبیلرانی: مکانیک یادش رفته ترمز رو درست کنه!

آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی: قضیه روشنه، قاتل شما هستید!

آخرین کلمات یک کامپیوتر: هارددیسک پاک شده است

آخرین کلمات یک کوهنورد: سر طناب رو محکم بگیری ها

آخرین کلمات یک گروگان: من که میدونم تو عرضهء شلیک کردن نداری

آخرین کلمات یک گیتاریست: یه خرده ولوم بده

آخرین کلمات یک انسان عصر حجر: فکر میکنی توی این غار چیه؟

آخرین کلمات یک مادر: بالأخره سی‌دی‌هات رو مرتب کردم

آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه: این آزمایش کاملاً بیخطره

آخرین کلمات یک متخصص کامپیوتر: معلومه که ازش بک‌آپ گرفتم!

آخرین کلمات یک معلم رانندگی: نگه دار! چراغ قرمزه!

آخرین کلمات یک ملوان: من چه میدونستم که باید شنا بلد باشم؟

آخرین کلمات یک بندباز: نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره

آخرین کلمات یک پزشک: راستش تشخیص اولیه‌ام صحیح نبود.بیماریتون لاعلاجه

آخرین کلمات یک بیمار: مطمئنید که این آمپول بی خطره؟

آخرین کلمات یک پیشخدمت رستوران: باب میلتون بود؟

آخرین کلمات یک جلاد: ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد

آخرین کلمات یک خون‌آشام: نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه!

           
سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:39
مهدی

لره رو تشویقی میفرستن حج. میره مکه برعکس همه طواف میکنه. بهش میگن چرا برعکس طواف میکنی؟ میگه شما از اون ور دنبالش کنین، من از این ور میگیرمش

 لره به یه دختری میگه اسمت چیه!
دختره خودشو لوس میکنه میگه:عطر گل یاس اسمم ثریاست!!!!!
یارو هم میاد کم نیاره میگه: گوز تو هوا پخشه اسمم جهان بخشه!!!

 

 لره  داشته با اخم پولکی می خورده بهش میگن چته؟

میگه : والله ما هر حرفی بزنیم شما میگین سرخوشه نمی فهمه …

ولی به خدا این چیپسا شیرینه …

  

 

 

ترجمه ی I LOVE YOU به زبان لری : دردت بزنه تنگ دلم


مکیدن ممنوع ! ، خوردن ممنوع ! لیسیدن ممنوع ! فرو کردن انگشت ممنوع !

زبان زدن ممنوع !

اینا رو یه عسل فروش لر در مغازه اش نوشته بود !!!

 

تو مراسم ختم پدر  لره  بلندگو میگه :مرحوم وصیت کرده ، سیاه نپوشین .
یکی داد میزنه : مرحوم گه خورده ، ما به احترامش می پوشیم
.

 

لره آزمایش ادرارش گم میشه میگه بله دیگه مملکت بخور بخوره! 

    از  لره  میپرسن امام رضا چرا رفته بود مشهد میگه: رفته بود زیارت

    به  لره  می گن با وطن جمله بساز. میگه من رفتم حمام و تنم را شستم. می گن نه!!با ط دسته دار. میگه اتفاقا با طی دسته دار شستم

    لره به پسر تازه دامادش میگه: شب که رفتی حجله سفت ترین جای بدن تو بکن تو اونجا که زنت می شاشه. صبح میبینن یارو سرش تو سنگ توالت گیر کرده!!

     لره  برای چند روز میره توی هتل یک روز میبینن توی دستشوئی داره یک نفر خارجی رو میزنه میان میگیرنش ازش میپرسن قضیه چیه چرا این بدبخت را میزنی ؟ میگه اینجا یک چشمه اویی بیده (دستشوئی فرنگی ) که مو هر روز ازش او میخوردم این بی پدر و مادر امروز اومده توش ریده

    به  لره  که از حج برگشته‌ می‌گن سفر حج چطور بود… می‌گه: خیلی سنگ خورد تو سرو صورتم ولی آخرش بوسیدمش.

     لره رفت پارتی. فرداش رفیقش ازش پرسید چطور بود.  گفت: خیلی عالی بود . روی من اسم یه گل گذاشته بودن و هی صدام میکردن. رفیقش گفت چی میگفتن.  لره گفت: من و انداخته بودن وسط و هی دورم میچرخیدن میگفتن اسگله رو اسگله رو …

    یه روز  لره و دوستش  سوار یه تاکسی میشن. تاکسیه پژو بوده. بعد یکی از اونا به راننده میگه: اقای راننده یه نوار بزار حال کنیم. راننده میگه: خودت یکی از تو داشبورت انتخاب کن بزار. لره هم از تو داشبورت بین چند تا نوار یه نوار ویدیو پیدا میکنه هر چی سعی میکنه بزاره تو ضبط نمیتونه بزاره اون رفیقش می زنه تو سرش میگه ای گیج این نوار مال تریلی نه پژو 

    لره زن بیوه برادرش رو میگیره , شب عروسی زنه خیلی داد میزنه.میگن : دختر بود؟میگه : نه اون سوراخ ماله برارم بید , من یه سوراخ سی خودم وا کردم

    غضنفر و لره باهم یه کارخونه سفیدآب تاسیس می کنن. اول کارشون برای اینکه بیشتر بفروشن وسطش گردو میذارن !!

    جدیدترین جمله ای که لره پشت ماشینش نوشته:
    برار غریبم جومونگ


    صرف فعل نشستن به گویش لری:
    مو بنیشم تونم بنیشی اونم بنیشه
    ما که بنیشیم شمام که بنیشید
    دیه جا نی اونا بنیشن!!!

    دو دسماله چیست؟
    -حرکتیست هلیکوپتری و غرور آفرین توسط جلف ترین فرد لر.


    لره  زنگ می زنه فرودگاه می گه:
    ببخشید خانم از تهران تا شیراز چقد راهه
    دختره میگه یه لحظه!

     لره  میگه مرسی و قطع می کنه!  

    حافظ و دختر لر
    گفتم: غم تو دارم
    گفتا : سی چی برارم
    گفتم: که ماه من شو
    گفتا: بووات درارم!
    گفتم زمهر ورزی ، رسم وفا بیاموز
    گفتا: به لنگ کفشی چشاتِ در میارم

    غضنفر یه چک سفید امضا پیدا میکنه جلو مبلغش مینویسه” خدا تومن” میبره میده به بانک. بعد میبینن ترکه داره کیسه کیسه پول از بانک میبره بیرون میرن ببینن چه جوریه که بهش پول دادن میبینن رئیس بانکه  لر  بوده 

     

    نبرد رستم با لر:
    چنانت بکوبم به گرز گران که دیگر نیایی به مازندران
    پاسخ لره : چنان ایزنم بر سرت با بلوک که ترتر برینی به گور بووت !!!


    به لره  میگن چندتا تن ماهی نام ببر، میگه: تن شیلانه، تن جنوب، تن سیکارو، تن چابهار، تن پیر، تن پیغمبر، ‌تن هر کی دوست داری دست از سر ما بردار!


    •  


           
سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:24
مهدی

 

حاج خانم

حاج خانم

کارمند

کارمند

دانشجوی دانشگاه شریف

دانشجوی دانشگاه شریف

دیپلمه

دیپلمه

دودی

دودی

مادر جان

مادر جان

مژگان جون

مژگان جون

هنرمند

هنر مند

برنزه

برنزه

جنگولک

جنگولک

مجری

مجری

فروشنده

فروشنده





ادامه مطلب ...


           
دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:57
           
شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:42
مهدی

این کتاب در قالب pdf میباشد .

برای دانلود کلیک کنید



           
شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:35
مهدی

وبلاگ ­نویسی هم داستانی دارد بس مفصل! دوستی گفت که اگر روزی قرار بود مشاهیر تاریخ در عرصه دنیای مجازی امروز فعال باشند، صاحب چه سایت یا وبلاگی می‌شدند. به عبارت دیگر چه نامی برای وبلاگ یا سایت خود انتخاب می­کردند.

·   سامری: روباه نیوز - یاBB۲۰ (نسخه قدیمی سایت BB۳۰)

·   پسر نوح: وبلاگ مدیرجوان کشتی ­سازی سایپا

·   قارون: سایت گلدکوئیست (شعار سایت: فکر کردی من چطور پولدار شدم؟!)

·   زلیخا: زنان سرزمین من (.Fashion اسلامی!)

·   ام المومنین عایشه: باشگاه دوچرخه، اسب و شتر سواری بانوان

·   یهودا (حواری خائن به مسیح): ایرنا

·   معاویه: وبلاگ سیاست چماق و هویج

·   عمروعاص: سایت خبری تحلیلی قرآناک (قبلا قرآنتاب بود که فیلتر شد.)

·   کعب الاحبار: سعودنا

·   مامون عباسی: وبلاگ ولیعهد اجباری

·   مختار ثقفی: سایت استشهادی انصار

·   بابک خرم دین: منجی موعود (ترکستان بزرگ)

·   امیرکبیر: می‌شود و می‌توانیم!

·   پهلوی (رضاقلدر): توسری- بی روسری

·   نیم پهلوی (ممددماق!): آزادی - رفاه - تمدن – زرشک

·   زبیر (سیف الاسلام): وبلاگ غیرسیاسی دکتر خلبان

·   سعدبن ابی وقاص: وبلاگ استوانه ­ی نظام

·   چنگیزخان: وبلاگ جنگ برای دموکراسی

·   ارشمیدس: فلاخن دیجیتال (بعضی نسخه‌ها پلخما دیجیتال آمده‌است.)

·   ناصرالدین شاه: شاید کاندیدا بشویم شاید نشویم!

·   فتحعلی شاه: زمین بدهیم زمان هم بدهیم. (کلاً بدهیم!)

·   ناصرالدین شاه (گیر ندین دوتا وبلاگ داره!): مرکز گفتگوی تمدنها (پاریس، لندن و حرمسرا)!

·   اقبال لاهوری: ادبیات بیداری (سمپات حدادعادل!)

·   حکیم فردوسی: دکتر حسن فردوسی - دکترین مبارزه

·   کوروش کبیر: سایت مبارزه با سدسازی (سایتی جهت جمع آوری ۷۰میلیون امضا برای جمع آوری ۷۰میلیون امضا !)

·   شیرین و فرهاد: وبلاگ عشقولانه (تیتر وبلاگ: «بابا این صدا سیما آبروی ما رو برد!»)

·   رستم: سایت تبلیغی داروهای بدن سازی ۱۰۰درصد مجاز و ارزون قیمت

·   کریم خان (وکیل الرعایا): وبلاگ طرح ۵۰هزار تومنی (تیتر : لعنت بر چشمی که بی موقع بخوابد!)

·   نادرشاه افشار: شهاب۴۳ !



           
شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:1
مهدی

۱- یه اصفهانیه رو به جرم قتل زن و مادر زنش داشتن محاكمه می‌كردن!
قاضی بهش می‌گه: شما مظنون به قتل همسرتون توسط ضربات چكش هستید!
یهو یكی از افراد بسیار محترم جامعه از پشت دادگاه داد می‌زنه: ای كثافت بی شرف!
دوباره قاضی می‌گه: در ضمن شما مظنون به قتل مادر زنتان با ضربات چكش هم هستید!
دوباره اون فرد محترم می‌گه: ای آشغال كثیف!
قاضیه این دفعه دیگه عصبانی می‌شه و می‌گه: آقای فرد محترم جامعه! می‌دونم كه به خاطر این بی رحمی و جنایت چقدر از این آقا بدتون میاد، اما اگه یك بار دیگه از این حرفای رکیک بزنین ناچار می‌شم كه از دادگاه اخراجتون كنم!
فرد محترم می‌گه: مساله این نیست كه ازش بدم میاد، مشكل اینه كه من 15 ساله‌ كه همسایه‌ی اینام و در طی این 15 سال هر وقت خواستم ازش چكش قرض بگیرم، گفته كه ما چكش نداریم!

۲- اصفهانیه 25 تومانی تو دستش عرق می كنه، می گه هرچی گریه كنی خرجت نمی كنم

۳- بلیط های اصفهان از 20 تومن به 10 تومن كاهش پیدا می كنه، اصفهانیا اعتراض می كن. ازشون می پرسن واسه چی اعتراض كردین می گن چون قبلا كه پیاده می رفتیم 20 تومن به نفعمون بود، اما حالا 10 تومن به نفعمونه!

۴- اصفهانیه به پسرش می گه وقتی می خوای با نامزدت بری سینما، داخل سینما باهاش قرار بذار، تا اون پول بلیط خودش رو خودش بده! پسره می گه: اِاِاِاِاِ، پس پول بلیط منو کی حساب کنه؟

۵- به اصفهانیه میگن انگیزه ات چیه هی کنکور می دی؟ میگه: به خاطر ساندیس و کیک!

۶- اصفهانی ها وقتی مهمان براشون میاد این طوری تعارف می کنند: لطفا این میوه ها را هم ملاحظه بفرمایید!



           
شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:جک,اصفهانی, :: 12:56
مهدی

یارو لباس مشکی پاره پوشیده بود. میگن چی شده؟ میگه بابام مرده! میگن چرا پاره پوره پوشیدی؟میگه: خدا بیامرز، نمی ذاشت خاکش کنیم!!!



           
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:55
مهدی

تو توالت بودم و تو حال خودم … یک هو یکی محکم زد به در … گفتم بله … ؟
دیدم داداشمه میگه اه تو اونجایی !؟!؟! گفتم پـَـ نـَـ پـَـ این صدای منشی توالته …
لطفا بعد از شنیدن بوق بفرمایین داخل !
.
.
.
توی باشگاه یارو داره مثل اسب روی تردمیل میدوه رفیقم میگه میخواد لاغر کنه ؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ میخواد ببینه تردمیل کِی خراب میشه !
.
.
.
رفتم به همسایه میگم فرغون دارید ، میگه میخوای باهاش چیزی جابه جا کنید ؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ میخوایم سوارش بشیم بریم شمال !
.
.
.
رفتیم پیست اسکی ، یارو میگه اومدید اسکی ؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ اومدیم روی برفا غلت بزنیم !
.
.
.
توی صف دستشویی ایستاده بودم یارو اومده میگه : همه دستشویی ها پره ؟؟؟ میگم : پـَـ نـَـ پـَـ ما اینجا ایستادیم تا آستانه تحملمون رو بسنجیم !
.
.
.
رفتم تو رستوران زنگ میزو زدم که گارسون بیاد ، یارو اومده میگه می خواین سفارش بدین ؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ زنگه تفریحه گفتم خسته شدی یه استراحتی کنی !
.
.
.
ساعت ۸ صبح کلاس داریم ، منم خمیازه میکشم و دهنم یه متر باز میشه !
استاد میگه چیه خوابت میاد ؟ پـَـ نـَـ پـَـ میخوام بخورمت !
.
.
.
تو ایستگاه متروی آزادی یکی ازم پرسید اینجا آخرشه ؟ منم گفتم پـَـ نـَـ پـَـ نیم ساعت برای ناهار و نماز نگه داشته بعد دوباره راه میوفته !
.
.
.
رفتم پمپ بنزین به یارو میگم ۴۰ تا بزن !
میگه ۴۰ لیتر ؟
پـَـ نـَـ پـَـ ۴۰ تا قاشق چای خوری !
.
.
.
دارم رو تردمیل عینه خر میدووم ، یارو مبگه اینجوری میدویی لاغر کنی ؟
میگم پـَـ نـَـ پـَـ دارم واسه نقش آفرینی تو سری جدید میگ میگ آماده میشم … !
.
.
.
دست زدم به لوله بخاری گفتم این که سرده !!! مامانم گفت یعنی خاموشش کنیم ؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ وایسیم الان آقای ایمنی میاد میگه اشکال کجاست !



           
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:40
مهدی

شیشه نازک احساس مرا دست نزن !
چِندشم می شود از لک انگشت دروغ !!!
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد …
کو کجا رفت ؟ که احساس مرا خوب فروخت !
.
.
.
دلگیر نباش
تقصیر از خودت بود !
دسته کلید علاقه که گم شد ، باید عوض میکردی قفل تمام آرزوها را !
.
.
.
مغرور احساسم شدی ، گذشتی از رو گریه هام
لعنت به لحظه هایی که ، تو همه چی بودی برام
.
.
.
چقدر خوبه بعضی از آدما بدونن که اگر چیزی رو به روشون نمیاری
“از سادگی نیست”
شاید دیگه اونقدر واست مهم نیستن که روشون حساس باشی !!!
.
.
.
وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت …
فهمیدم که گاهی
“هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است”
.
.
.
من چرک نویس احساسات تو نیستم !
“دوستت دارم” هایت را جای دیگری تمرین کن  !
.
.
.
چه ساده بودم که گمان میکردم به دورم می گردند
کسانی که دورم میزدند …
.
.
.
آدم ها تنها که نباشند ، می روند …
تنها که می شوند ، برمی گردند …
وقتی که برگشتند تنها لایق یک جمله اند : “هِررررری”
.
.
.
هی ( ر ا ه ) آمدم با تو …
هی (ه ا ر ) شدی با من …
.
.
.
مشکل اینجاست که ما از هر کرمی ، انتظار پروانه شدن داریم !
.
.
.
آدم مرد باشه و از تو آشغالها نون دربیاره
تا اینکه آشغال باشه و از نامردی نون دربیاره…
.
.
.
کاش میدانستی عشق و هوس دو مقوله ی جدا از هم هستند
عشق بهانه ات است ، به هوس هایت برس
.
.
.
من برای با تو بودن از همه چیز گذشتم
تو چی؟ داشته هایت را به رخم میکشی؟
.
.
.
در همین حوالی کسانی هستند که
تا دیروز میگفتند بدون تو نفس هم نمی توانند بکشند…
اما حالا در آغوش دیگری نفس نفس می زنند…
.
.
.
بساط کرده ام
و تمام نداشته هایم را
ﺑﻪ ﺣﺮﺍﺝ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ…
بی انصاف چانه نزن
ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺎﯾﻢ …
به قیمت عمرم
تمام شده!!
.
.
.
به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم
نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من
که می خواهم این زخم همیشه تازه بماند !
.
.
.
دلم از نبودنت پر است ، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد !



           
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:38
مهدی

تو میخواستی بشی سنگ صبورم ، تو شدی سنگ و من هنوز صبورم …
.
.
.
دلم نگرفته از اینکه رفته ای …
دلگیرم از همه دوست داشتنهایی که گفتی ولی نداشتی … !!!
.
.
.
اسم هر دویمان را در گینس ثبت میکنند !
تو در دروغ گفتن رکورد زدی … من در باور کردن … !!!
.
.
.
بدترین حسرتی که در زندگی میخوریم
از کارهای خطایی که مرتکب شده ایم ، نیست …
بلکه از این است که…
چرا کارهای درست را برای کسی که لیاقتش را نداشته
انجام داده ایم ...
.
.
.
نگران نباش ، نفرینت نمیکنم !
همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست ، برایت کافیست !!!
.
.
.
نه پیشانی من به لبهای تو رسید …
نه لیاقت تو به احساس من …
چیزی به هم بدهکار نیستیم ؛ هر دو کم آوردیم !!!



           
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:35
مهدی

- داريم 10 نفري بازي شبکه اي ميکنيم اومده ميگه جدي حال ميده؟ ميگم پــ نه پــ اسکوليم! عذاب داره اما ميخوايم تهذيب نفس کنيم!



- رفتم آزمايش ادرار. يارو ميگه ادراره؟ ميگم: پـــ نه پـــــ سکنجبين برو کاهو بيار بزنيم توش بخوريم!



- تو صف پمپ گاز منتظرم تا نوبتم بشه، يارو زده به شيشه ميگه آقا شما هم مي خواي گاز بزني؟ پـــ نه پـــ من مي خوام ليس بزنم...



- رفتيم غار عليصدر. به رفيقم خفاش نشون دادم. ميگه واي خفاشه! پــ نه پـــ بتمن بود. اجاره خونه گرونه اينجا سکونت دارن فعلا!!!



- تو دستشويي به خواهرم ميگم آفتابه رو ميدي؟ ميگه ميخواي خودتو بشوري؟ پ نه پ ميخوام آبش کنم بذارم تو يخچال.



- به يارو راننده ميگم: آقا اگه ميشه يکم سريعتر. الان هواپيما ميپره... ميگه: بسلامتي مسافرين؟

... پــ نه پـــ... فندک هواپيما ديشب دستم جامونده، ميرم بدم به رانندش!




- رفتم بالاي برج ميخواستم خودمو بندازم پايين يارو ميگه ميخواي خودکشي کني؟ ميگم پــــ نه پــــــ اومدم ببينم

سرعت صفر تا صدم از اين بالا تا پايين چقدر ميشه، بجاي پروژه بدم دانشگاه.



- رفيقم ميگه اگه با گوشي برم تو اينترنت از شارژم کم ميشه؟ پـــ نه پـــ از ذخيره ارزي کشورهاي عضو اپک کم ميشه.



- دم دستشويي عمومي واستادم تا نفر قبلي بياد بيرون، اومده بيرون، ميبينه دارم پيچ و تاب ميخورم ميگه دستشويي داري؟؟

 ميگم پـــ نه پـــ ، دارم با صداي موزيکي که نواختي تمرين رقص عربي ميکنم!




- به اپراتور اداره ميگم لطفا شماره فلاني رو برام بگير. ميگه گرفتم وصل کنم؟ ... پـــ نه پـــ فوت کن, قطع کن



- يارو اومده مي بينه همکارم توي اتاق نيست باز مي پرسه خانم فلاني نيست؟ پـــ نه پـــ هستن. افتادن پشت اون کمد. با خط کش بزن در بياد.



- مگس کش دستمه. مامانم ميگه ميخواي مگسا رو بکشي؟ ميگم پـــ نه پــــــ ميخوام رهبري ارکسترشون رو بکنم سمفوني بتهوون بزنن!



- حواسم نبود با صورت رفتم تو در، ميگه نديديش؟ ميگم پـــ نه پــــــ من دارکوبم مي خوام با منقار يه سوراخ برا خودم باز کنم برم تو.



- رفتم صندلي بخرم واسه کامپيوتر، يارو گفت: راحت باشه؟ پــــ نه پــــ خار داشته باشه...



- دارم تو حياطمون موتورمو تعمير ميکنم به مامانم ميگم دستمال بيخودي داري؟ ميگه ميخواي موتورتو تميز کني؟

پـــ نــه پــــــ ميخوام هل هله کنان برم تو کوچه کردي برقصم.



- طوطي گرفتم فاميلمون اومده ميگه اااااااااااااااااااااااا طوطيه؟

پـــ نــه پــــــ يا کريمه يه کم با فتوشاپ تغييرش دادم!



- ميگم بابا... تصميمم رو گرفتم... مي خوام زن بگيرم... ميگه ميشناسيش؟ ميگم آره. ميگه مجرده؟

پـــ نــه پــــــ منتظرم شوهرش رضايت نامشو امضا کنه بريم خواستگاري.




- دستمو بلند کردم از استاد سوال کنم. ميگه شما سوال داري؟ پـــ نــه پــــــ خواستم خطوط کف دستمو بهت نشون بدم فالمو بگيري ...



- رفتم پيژامه از کمد برداشتم پوشيدم بابام ميگه از تو کمد برداشتي؟ پـــــ نه پـــــــ گذاشته بودم تو يخچال تابستونيه پيژامه تگري بپوشم خنک شم.
- ماشينم بنزين تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده يکي ? ليتر بنزين از ماشينش بهم بده که فقط خودمو برسونم

به يه پمپ بنزيني, يکي زد بقل گفت آقا بنزين براي ماشينت مي خواي؟ پـــ نــه پـــ مي خوام باهاش خودمو آتيش بزنم




- بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا ?? درجه اومدم خونه خواهرم ميگه خسته اي؟ اگه نيستي منو ببر يه جايي ميخوام خريد کنم

پـــ نــه پـــ خسته نيستم تو جلسه کنکور لحاف دشک انداخته بودم داشتم قليون ميکشيدم




- رفتيم سر خاک يکي از فاميلامون ساکت نشستيم پسر خاله ام ميگه ساکتي!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سيا نرمه نرمه رو بخونم



- يارو عکسمو ديده ميگه:اااا دماغ خودته اين؟ پــــ نه پـــــــ دماغ اجدادمه که بيني به بيني، نسل به نسل منتقل شده الان رسيده به من!!!!



- داداشم گفت چرا بال بال ميزني؟چيزي پريد تو گلوت؟گفتم پــ نــ پـــ دارم خودم رو آماده پروار ميکنم



- کله صبحي رفيقم ميخواست بياد درس بخونيم بهش زنگ زدم گفتم دوتا نونم بگير بيار گفت واسه صبونه؟

پــ نــ پـــ واسه ذخيره سازي تو روزاي سخت زمستون




- خواهرم از بيرون مياد خونه..ميبينه پشت سيستمم...ميگه کامپيوتر روشن کردي؟؟

پــ نــ پـــ دکتر گفته بشين جلوي مانيتور خاموش زل بزن بهش واسه چشات خوبه...!



- ميري مسجد وضو بگيري تا نماز بخوني ميبيني يه آقايي ميرسه ميگه پسر جان وضو ميگيري ميگي پــ نــ پـــ ميخوام قزل الا صيد كنم



- نون بربري خريدم همسايمون منو ديده ميگه نون بربريه؟ پــ نــ پـــ ماشين جديدمه طرح بربري توليد شده



- ساعت 7 صبح رفتم برا امتحان دانشگاه نگهبانه ميپرسه امتحان داري؟ ميگم پــَ نه پــَ اومدم خمير بگيرم بدم دست نونوا



- تو هواپيما نشستم دارم دعا مي خونم بغل دستيم مي گه دعا مي کني سالم برسي؟

 پــ نــ پـــ دوست دارم صحنه سقوط هواپيما رو از نزديک ببينم دعا مي کنم سقوط کنيم




- از بالا در دارم ميام تو خونه بابام از راه رسيد ميگه باز تو کليد يادت رفت؟ پــ نــ پـــ دارم

 آمادگي جسمانيمو تست ميکنم امشب ميخوايم بريم سرقت!!!



- يکي‌ زنگ زده ميگه شما فرشادين ميگم نه ميگه پس اشتباه گرفتم؟ پــ نــ پـــ من فرشادم صداي تورو شنيدم الزايمرگرفتم يادم نيست !!!



- زنه شيکمش اومده جلو ، رفيق ما ميپرسه اين حامله س؟؟ پــ نــ پـــ اين زن آقا گرگه اس، شنگول رو خودش خورده، منگول رو داده شوهرش




- حسيني باي دست پسره رو گرفته ميگه با ياد چي ميري کنکور بدي؟پسره ميگه با ياد خدا.....پــ نــ پـــ بگه به ياد دوست دخترم ميرم سر جلسه



- صبح رفتم کنکور بدم .مراقب ميگه تو هم اومدي کنکور بدي؟ پــــ نه پـــــــ اومدم اينجا برم دسشويي



زنگ زدم 115، ميگه آمبولانس ميخواين قربان؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ يه پليس 110 ميخوام, بقيش هم آدامس بدين!


به مامانم ميگم من ميرم کارواش، ميگه ماشينم ميبري؟ ميگم پَـــ نَ پَــــ دارم ميرم اونجا دوش بگيرم



رفتم دکتر ميگم:دو روزه بدنم خيلي درد ميکنه! بعد از 10 دقيقه معاينه ميگه: ميخواي واست دارو بنويسم؟! پـَـَـ نَ پـَـَــــ ميخواي واسم دعا کن تا خوب بشم!!!!



زنگ زدم ميگم مامان بيا منو گرفتن... ميگه خاک تو سرم, گشت ارشاد؟ ميگم پـَــــــ نَ پـَــــ مرکز نخبگان ايران



حدود ? صبح بود رفتم سر يخچال تنگه آب رو برداشتم آب بخورم، دوستم بلند شده ميگه مي‌خواي آب بخوري ؟

گفتم پـَـَـ نَ پـَـَــــ ،تو خواب يادم افتاد به گلا آب ندادم مي‌خوام بهشون آب بدم



سوار تاکسيم ميگم آقا نگه داريد ميگه پياده ميشي؟ پـَـَــــ نــه پـَـَــــــ ميخوام باد لاستيکا رو چک کنم...!!



با گل رفتم بيمارستان نگهبان ميگه گل براي مريضتون آوردين گفتم پ نه پ اومدم خواستگاري تو با اين سيبيلات...



کامپيوترم يه ويروس گرفته بود رفتم کلي پول آنتي ويروس اورجينال دادم بعد سه ساعت اسکن ويروسه رو پيدا کرده پيغام داده:

آيا مطمئن هستيد که مي خواهيد اين ويروس را حذف کنيد؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ مي خوام ازش نگهداري کنم بزرگ بشه بشه عصاي دستم



داشتم  تلويزيون ميديدم بعد مادر بزرگم اومده کانال رو عوض کرده بعدش به من ميگه داشتي ميديدي؟؟؟!!!

 پَـــ نَ پَـــ داشتم گرمش ميکردم تا شما بياي ببيني!!!!!

به استاد ميگم لطفا كمكم كنيد دارم مشروط ميشم ميگه نمره ميخواي گفتم پَـــــ نَ پَــــــ... نظر شما رو در مورد مقدار و جنس خاكي كه بايد بريزم تو سرم ميخوام



           
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:19
مهدی

اوايل شب بود. دلشوره عجيبي تمام بدنم را فرا گرفته بود. بعد از اينكه راه افتاديم به اصرار مادرم يك سبد گل خريديم. خدا خير كساني را بدهد كه باعث و باني اين رسم و رسومهاي آبكي شدند. آن زمانها صحراي خدا بود و تا دلت هم بخواهد گل! چند شاخه گل مي كندن و كارشان راه مي افتاد، ولي توي اين دوره و زمونه حتي گل خريدن هم براي خودش مكافاتي دارد كه نگو نپرس!!! قبل از اينكه وارد گلفروشي بشوي مثل «گل سرخ» سرحال و شادابي ولي وقتيكه قيمتها را مي بيني قيافه ات عين «گل ميمون» مي شود. بعدش هم كه از فروشنده گل ارزان تر درخواست مي كني و جواب سر بالاي جناب گلفروش را مي شنوي، شكل و شمايلت روي «گل يخ» را هم سفيد مي كند!!! البته ناگفته نماند كه بنده حقير سراپا بي تقصير هنوز در اوان سنين جواني، حدود اي «سي و نه» سالگي بسر برده و اصلاً و ابداً تا اطلاع ثانوي نيز نيازي به تن دادن به سنت خانمانسوز ازدواج در خود احساس نمي نمودم منتهي به علت اينكه بعضي از فواميل محترمه خطر ترشي افتادگي، پوسيدگي روحي و زنگ زدگي عاطفي اينجانب را به گوش سلطان بانوي خاندان مغزّز «مقروض السلطنه» يعني وزير «اكتشافات، استنطاقات و اتهامات» رسانده بودند فلذا براي جلوگيري از خطرات احتمالي عاق شدگي زودرس و بالطبع محروم ماندن از ارث و ميراث نداشته و يا حرام شدن شير ترش مزه نخورده سي و هشت سال پيش و متعاقب آن سينه كوبيدن ها و لعن و نفرين هاي جگرسوز نمودن و آرزوي اشّد مجازات در صحراي محشر و از همه بدتر سركوفت فتوحات بچه هاي فاميل و همسايه مبني بر قبول شدن در رشته هاي دانشگاهي؛ نانوايي سنگكي اطاق عمل،تايتانيك پزشكي، مهندسي فوتولوس و متلك شناسي هنرهاي تجسمي، صلاح را بر آن ديدم كه حب سكوت و اطاعت خورده و به خاطر پيشگيري از بمباران شدن توسط هواپيماهاي تيز پرواز «لنگه كفشهاي F14» و موشكهاي بالستيك «نيشگون ها و سقلمه هاي F11» و غش و ضعف هاي گاه و بيگاه «مادر سالار» به همراه از خانه بيرون كردنهاي «پدر سالار» و تهديدات جاني و مالي فوق العاده وحشتناك همشيره هاي مكرّمه با مراسم خواستگاري امشب موافقت به عمل آورده و خود را به خداوند منان بسپارم.

خلاصه كلام به هر جان كندني كه بود به مقصد رسيديم. بعد از مدتي در باز شد و قيافه پدر و مادر عروس خانم از دور نمايان شد. چشمتان روز بد نبيند! پدر عروس كه فكر مي نمود من بوده ام كه ارث باباي خدا بيامرزشان را بالا كشيده ام، چنان جواب سلامم را داد كه ديگر يادم رفت به او بگويم مرا به غلامي بپذيرد، از همين حالا معلوم بود كه بيشتر از غلامي و نوكري خانواده شان چيزي به من نمي ماسد!! مادر عروس خانم نيز چنان برو بر به چشمانم خيره شده ورانداز مي نمود كه اولش فكر كردم قرار است خداي نكرده با ايشان ازدواج كنم، فقط مانده بود بگويد كه جورابهايت را هم در بياور ببينم پاهايت را سنگ پا زده اي يا نه!!! بعدش هم نوبت خواهر ها و برادرها عروس رسيد. معلوم بود كه از حالا بايد خودم را روزي حداقل يك فصل كتك خودرن از دست برادرهاي عروس آماده مي نمودم. به خاطرهمين هم با خودم تصميم گرفتم كه اگر زبانم لال با عروسي ما موافقت شد سري به اداره بيمه «فدائيان راه ازدواج» زده و خودم را بيمه «شكنجه زناشوئي» و بيمه «بدنه شخص ثالث» كنم! علي ايحال، بعد از مدتي انتظار و لبخند ها و سرفه ها و تعارف هاي مكش مرگما تحويل هم دادن، عروس خانم هم با سيني چاي قدم رنجه فرمودند. عروس كه چه عرض كنم، دست هر چي مامان گودزيلا را از پشت بسته بود! بعد از اينكه چاي جوشيده دست خانوم خانوما را ميل كرديم، پدر عروس خانم شروع به صحبت نمود. ايشان آنقدر از فوايد ازدواج و اينكه نصف دين در همين عمل خير گنجانده شده است و بعدش هم بايستي ازدواج را ساده برگزار كرده و خرج بالاي دست داماد نبايد گذاشت، گفت و گفت كه به خود اميدوار شدم و كم كم آن رفتار خشن اولشان را به حساب ظاهر بيني و قضاوت ناعادلانه خودم گذاشتم. پس از اينكه سخنان وزير ارشاد، پدر زن آينده به پايان رسيد وزير جنگ، مادر زن عزيز شروع به طرح سوالات تستي به سبك كنكور سراسري كرد. ابتدا مادر عروس با يك لبخند مليح و دلنشين واز شغل اينجانب سوال نمود. من هم با تمام صلابت خودم را كارمند معرفي كردم. كفر ابليس عارضتان نگردد!! مادر عروس كه انگار تيمور لنگ قرار است دوباره به ايران حمله كند چنان جيغي زده و به گونه اي مرا به زير رگبار ناسزاهاي اصيل پارسي رهنمون ساخت كه از ترس نزديك بود، دو پاي داشته را با دو دست ديگر به هم پيوند زده و چهار نعل از پنجره اطاق پذيرايي طبقه پنجم ساختمان به بيرون پريده و سفر به ولايت عزرائيل را آغاز نمايم. در ادامه جلسه بازجويي (ببخشيد خواستگاري) خواهر بزرگتر عروس از من راجع به ويلاي شمال و اينكه قرار است تعطيلات آخر هفته را با خواهر جانشان به ماداگاسكار تشريف برده يا سواحل دلپذير شاخ آفريقا، سولات بسيار مطبوعي را مطرح نمودند. خانمم نيز از فرصت بدست آمده استفاده ابزاري كرده و مدل ماشيني را كه قرار بود خواهر فرخ سرشتشان را سوار آن بنمايم از من جويا شد. بنده نديد بديد هم كه تا حالا توي عمر شريفم بهترين ماشيني كه سوار شده ام اتوبوس شركت واحد بوده است از اينكه توانايي حتي خريد يك روروك يا سه چرخه پلاستيكي اسباب بازي را نيز نداشته و نمي توانستم همراه با خواهر دردانه ايشان سوار بر «اپل كوراساو» و «دوو سيلويا» و «پيكان خميري» در خيابانهاي «شهرك شرق و مير عروس و خوشبخت آباد» ويراژ داده و دلم ديمبو و زلم زيمبو راه بيندازم كمال تأسف و تأثر عميق خويش را بيان نمودم. باباي عروس هم كه در فوايد ساده برگزار كردن مراسم عروسي يك خطبه تمام سخنراني كرده بود از من براي دخترشان سراغ خانه دوبلكس با سقف شيبدار، آشپزخانه اپن و دستشويي كلوز و خلاصه راحتتان كنم كاخ نياوران را مي گرفت. هر چند كه حضرت اجل نيز بعد از اينكه فهميد داماد آينده شان خانه مستقل نداشته و قرار است اجاره نشيني را انتخاب نمايد نظرشان در مورد دامادهاي گوگولي مگولي برگشته و به من لقب «گداي كيف به دست» را هديه نمودند!

بعد از تمام اين صحبتها نوبت به سوالات عروس خانم رسيد. اولين سولا ايشان در مورد موسيقي بود و اينكه بلدم ارگ و گيتار و تنبك بزنم يا نه؟ واقعاً ديگر اين جايش را نخوانده بودم. مثل اينكه براي داماد شدن شرط مطربي و رقص باباكرم نيز جزء واجبات شده بود و ما خبر نداشتيم! دومين سوال ايشان هم در مورد تكنولوژي مخابرات خلاصه مي شد، عروس خانم تلفن موبايل را جزء لاينفك و اصلي زندگي آينده شان مي دانستند، من هم كه تا حالا بهترين تلفني كه با آن صحبت كرده ام تلفن عمومي سر كوچه مان بوده توي دلم به هر كسي كه اين موبايل را اختراع كرده بود بد و بيراه گفته و از عروس خانم به خاطر نداشتن موبايل عذر خواهي نمودم. بعد از اين كه عروس خانم فهميد كه از موبايل هم خبري نيست سگرمه هايش را درهم كرده و مرا يك «بي پرستيش عقب افتاده از دهكده جهاني آقاي مك لوهان» توصيف نمود، البته داغ عروس خانوم هنگامه كه متوجه شد بنده بي شخصيت از كار با اينترنت و ماهواره هم سر در نياورده و نمي توانم مدل لباس عروسي ايشان را از آخرين «بوردهاي مد 2000 افغانستان» بيرون بياورم، تازه تر شده و چنان برايم خط و نشان كشيد كه انگار مسبب قتل «راجيو گاندي» در هندوستان عموي بنده بوده است و لاغير!

در ادامه سوالات فوق، عليا مخدره از من توقع برگزاري مراسم عروسي در باشگاه يا هتل را داشتند، چون به قول خودشان مراسم عروسي كه توي باشگاه برگزار نشود باعث سر شكستگي جلوي فاميل و همسايه ها مي شود! والله، اينجايش كه ديگر برايم خيلي جالب بود ما تا حالاديده بوديم كه باشگاه جاي كشتي گرفتن و فوتبال و واليبال بازي كردن است ولي مثل اينكه عروس خانم ها جديد زمين چمن و تشك و تاتامي را با محضر ازدواج اشتباه گرفته اند، الله اعلم! سوال چهارم هم به تخصص بنده در نگهداري و پرستاري از «گربه ها و سگهاي ايشان» در منزل آينده مربوط مي شد كه اين بار ديگر جداً نياز به وجود متخصصين باغ وحش شناسي و انجمن دفاع از حقوق بقاي وحش احساس مي گرديد تا براي به سرانجام رسيدن اين ازدواج ميمون و خجسته كمي فداكاري به خرج و راه و روشهاي «معاشرت ديپلماتيك» با آن موجودات زبان بسته را نيز به داماد فدا شده در راه عشق «هاپوها و ميو ميوها» آموزش مي دادند، بعد از تمام اين وقايع ناخوشايند نوبت به مهريه رسيد. خواهر كوچكتر عروس به نيت صدو دوازده نفر از ياران «لين چان» در سريال «جنگجويان كوهستان» اصرار داشت كه صدو دوازده هزار سكه طلا مهريه خواهر تحفه اش باشد و به نيت اينكه در سال هزار و سيصد و چهل نه به دنيا آمده، هزار و سيصد و چهل و نه سكه نقره هم به مهريه اش اضافه شود! باز جاي شكرش باقي بود كه سال تولد در ايران «شمسي » مي باشد اگر «ميلادي» بود چه خاكي به سرم مي كردم! بعد از قضيه مهريه نوبت شيربها شد. مادر عروس به ازاي هر سانتيمتر مكعب از آن شير خشكي به دختر خودش داده بود براي ما دلار، يورو، سپه چك، عابر چك و سهام كارخانجات پتروشيمي كرمانشاه و تراكتورسازي تبريز را حساب كرده به طوريكه احساس نمودم كه اگر يك ربع ديگر توي اين خانه بنشينيم خواهند گفت كه لطفاً پول آن بيمارستاني را كه عروس خانم در آنجا بدنيا آمده و پول قند و چايي مهمانهايشان را هم ما حساب كنيم!

بعد از تمام اين حرفها مادر بخت برگشته ما يك اشتباهي كرده و از جهيزيه ننه فولاد زره، عروس ترگل ورگلشان سوال نمود. گوشتان خبر بد نشنود! آن چنان خانواده عروس، مادرم را پول دوست، طماع، گداي هفت خط، تاجر صفت، دلال، خيانتكار جنگي و جنايتكار سنگي معرفي كردند كه انگار مسبب اصلي شروع جنگ جهاني دوم مادر نئونازي بنده بوده است، نه جناب هيتلر! به هر تقدير در پايان مراسم بعد از كمي مشورت خانواده عروس جواب «نه» محكم و دندان شكني را تحويلمان دادند و ما هم مثل لشكر شكست خورده يأجوج و مأجوج به خانه رجعت نموديم، پس از آن «دفتر معاملات ازدواج» با خودم عهد بستم كه تا آخر عمر همچون ابوعلي سينا مجرد مانده و عناصر نامطلوبي به مانند خواستگاري و ازدواج و تأهل را نيز تا ابد به فراموشي بسپارم، بيخود نيست كه از قديم هم گفته اند؛ آنچه شيران را كند روبه مزاج، ازدواج است، ازدواج!!!!!!



           
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:47
مهدی

در اسفند ماه هر سال مردانی از سرزمین پارس به پا خواهند خواست . . . . . . . تا از پنجره ها آویزان شده و شیشه ها را پاک کنند



           
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:22
مهدی

تو گذشته میگفتن پزشك محرمه ،كم كم عكاس و فیلم بردار هم محرم شدن ،حالا هم كه دى جى و گروه موسیقى محرم شدن !اینجور كه من فهمیدم فقط داداشاى عروس ودوماد نامحرمنآقایون و خانوما توجه کنن
.
.
.
.
... ... ... .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
از توجهتون ممنونم ایشالا که جبران کنم
حداقل هر39 روز یکبار از دوستتان خبر بگیرید که اگر مرده بود به چهلمش برسیددقت كردی گوشیت یا هیـــچوقت گم نمیـــشه، یا اگه بشه حـــــــتما روی سایلنت هستبه سلامتیه دکتر شریعتی که هر چی جمله ی با حاله  تو دنیا   خودش گفت و رفت و واسه ما چیزی نذاشت هر مطلبی به ذهنم خطور میکنه میبینم قبل من دکتر این جمله رو گفتنبزرگی می گفت: هر وقت زنت گریه میكنه میخواد خرت كنه و هر وقت میخنده مطمئن باش خرت كرده!؟

یادت باشه: تعطیلات بزودی تموم میشه و بعدش سرکار رفتنه که انتظار تورو میکشه.

بازم ۱سال کار و خستگی!

(ستاد کوفت کردن تعطیلات نوروزی

چند سال و چند عید باید از عمر تو بگذره تا آدم بشی !؟

یک سال از عمرت گذشت، ولی باز تو همونی که بودی !

فرشته دوست داشتنی بهار مبارک

ای کاش که هر لحظه بهاری باشی

هر روز پر از امیدواری باشی

هر ۳۶۵ روز امسال

سرگرم شمردن هزاری باشی

خداوند همه چیزو بین آدمها بطور مساوی تقسیم کرده، فقط واسه بعضی ها ، شعور رو به عنوان آپشن گذاشته!!

           
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:20
مهدی

از96 ماهی شما 55 تا غرق شد چند تا ماهی دارید؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بله ؟؟ مشغول جمع و منها بودی؟
تقصیر این مدرسه ها است که عمر شما را به فنا داده اند
تا حالا کسی شنیده که ماهی غرق بشه؟
حتما الان دانشجو هم هستی!!!!!!!!



           
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:19
مهدی

یارو میره خارج میگن اسمت چیه؟
میگه: Power God New Day،
میگن: فارسی بگو!
میگه: قدرت اله نوروزی.



           
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:9
مهدی

پلیس جلو یه ماشین رو می گیره و میگه: چون از صبح اولین كسی هستی كه كمربند
ایمنی بستی برنده 60 هزار تومن پول شدی. حالا می خوای باهاش چیكار كنی؟
مرد میگه: میرم گواهینامه می گیرم.
زنش سریع میگه: جناب سروان، به حرفاش گوش ندین، این وقتی اكس می زنه پرت و پلا
میگه.
بچّشون از اون پشت میگه: بابا نگفتم با ماشین دزدی قاچاق نكنیم؟
یه صدا از صندوق عقب میاد: از مرز رد شدیم یا نه؟



           
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:7
مهدی

 کبوتر با کبوتر ، باز با باز ؟

پَ نَ پَ الاغ تک شاخ با مرغ مگس خوار

سوسک آفریقایی با نهنگ سرچکشی !
.
.
.
غذا مونده روی گاز خاکستر شده

اومده میگه سوخته ؟ گفتم پَ نَ پَ بیش از حد جا افتاده !
.
.
.
فرشو پهن کردیم پشت بوم ، همسایه میگه شستین گذاشتید خشک بشه ؟

گفتم پَ نَ پَ انداختیم ویتامین D جذب کنه تا رنگ گُلاش ثابت بمونه !
.
.
.
تو کلاس هی میگیم “استاد خسته نباشید” ، استاد میگه یعنی وقت تمومه ؟ گفتیم پَ نَ پَ همین الان از اتاق فرمان اطلاع دادن که ۱ ساعت به تایم کلاس اضافه شده !

.
.
.
فامیلمون اومده میگه شما دانشجویی ؟ گفتم پَ نَ پَ پشت کنکور مهد کودک گیر کردم !
.
.
.
توی صف بربری وایسادم ، یارو میگه شما هم توی صفی ؟ گفتم پَ نَ پَ من از اداره بازرسی و نظارت بر کیفیت و قیمت نان مزاحم میشم ، طبیعی رفتار کن سه نشه !
.
.
.
دندونم سیاه شده ، میگه خراب شده ؟ گفتم پَ نَ پَ این یه دونه خارجیه مدل Black Edition !
.
.
.
ساعت خوابیده ، چهارپایه آوردم ، میگه میخوای باتریشو عوض کنی ؟ گفتم پَ نَ پَ اینجا جاش مناسب نیست ، سروصدا زیاده ، میخوام ببرمش اتاق خواب بخوابه !
.
.
.
کل خونه همسایه رو سیاه کشیدن ، رفیقم میگه یعنی کسی فوت کرده ؟ گفتم پَ نَ پَ معدل بچشون شده ۱۹٫۹۹ ، واقعا خدا بهشون صبر عنایت فرماید !

ه همکارم میگم همین الان یه فیلم دانلود کردم ؛ میگه از تو اینترنت ؟
میگم پ نه پ از تو کانال کولر ، اتفاقا پهنای باندشم زیاده قطعی هم نداره !!!
.
.
.
رفتم کارخونه بابام به منشیش میگم : بابام هست ؟ میگه آره میخوای بری تو ؟
گفتم پ نه پ فقط میخواستم آمارشو بگیرم یه وقت شیطونی نکنه !
.
.
.
به داداشم میگم مگس نشسته رو مانیتور ، میگه بکشمش ؟
میگم پ نه پ بهش بگو بیاد عقب وگرنه چشماش ضعیف میشه !
.
.
.
مستند حیات وحش میدیدم ، دوستم میگه اون شیر سفیده میگن نادره ، درسته ؟
میگم پ نه پ اون قادر داداششه ، نادر رفته نون بگیره !
.
.
.
بچه تازه به دنیا اومده و از بیمارستان آوردیم خونه خوابیده ، فامیلمون اومده میگه آخی خوابه ؟؟؟
میگم پَ نَ پَ زدیمش تو شارژ ! دکترا گفتن ۷ – ۸ ساعت اول خوب بزارین شارژ بشه بعد ازش استفاده کنین وگرنه خوب گریه نمیکنه !

.
.
.
با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینی ، دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی ؟
پَ نَ پَ اومدیم بکوبیمش ۳ طبقه بسازیم !

.
.
.
رفتم جواب آزمایش زنمو بگیرم ، طرف برگشته میگه مبارکه ! میگم پدر شدم ؟ میگه پَ نَ پَ مادر شدی خودت خبر نداری !
.
.
.
ماشینه تا شیشه جمع شده ، یه نفر اون بغل افتاده پارچه سفید روش کشیدن ، یارو داره رد میشه میگه مرده ؟ گفتم پَ نَ پَ تصادف خستش کرده خوابیده !
.
.
.
مریض اورزانسی بردیم بیمارستان ، به دکتر میگم دستم به دامنت به مریض ما هم رسیدگی کنید ! میگه حالش خیلی بده ؟؟؟ میگم : پَ نَ پَ حالش خیلی خوبه ، مشکل خاصی نداره فقط قلبش نمیزنه !
.
.
.
یارو داره میمیره بچه هاشو جمع کرده دور خودش ! یکی از فامیلا میگه داره وصیت میکنه ؟ گفتم : پَ نَ پَ میخواد دسته بیل بده بشکونن و بعد یاد اون جک بیفتن و هرهر بخندن !
.
.
.
نونوایی ته صف وایسادم ، اومده میگه شما نفر آخری ؟؟؟؟؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ من نفر ماقبل وسطم !

.
.
.
دارم چایی میخورم داغ داغ سوختم ، بابام میگه : سوختی ؟
میگم : پ نه پ رفتم مرحله بعد !!!
.
.
.
رفتم ثبت احوال واسه شناسنامه بچه ، میگم اسمش شایان ، میگه جنسیت پسره ؟
میگم پ نه پ چون به مامانش رفته بزنین دختر !!!
.
.
.
دارم تو خونه رو تردمیل میدوم ، بابام اومده میگه داری میدویی لاغر کنی ؟
پَ نَ پَ کلاسم دیر شده عجله دارم !
.
.
.
ماشینو بردم کارواش یارو میگه میخوای بشوری ؟
پَ نَ پَ آوردم فقط اتو کنم !
.
.
.
واسه استخدام رفتم یه شرکتی ، خانومه میگه : شما برای آگهی استخدام اومدین ؟
گفتم پَ نَ پَ اومدم بگم اصلا رو من حساب نکنین !
.
.
.
به خونه زنگ زدم داداشم برداشته میگم بابا هست ؟ میگه : آره کاریش داری ؟
پَ نَ پَ میخواستم ببینم حاضره ، جلو اسمش تیک بزنم !
.
.
.
خنده دارترین جملات پ ن پ
به استاد میگم امتحان میان ترم رو بندازید عقب ، میگه یعنی یه روز دیگه ؟
میگم پَ نَ پَ ساعت ۲۳:۵۹:۵۹ امشب !

.
.
.
لپ تاپم رو بردم نمایندگی ، میگم ضربه خورده کار نمیکنه ، یارو میگه ضربه فیزیکی ؟
پَ نَ پَ بی محلی کردم بهش ، ضربه روحی خورده !
.
.
.
رفتم کلاس زبان میگه میخوای انگلیسی صحبت کنی ؟
گفتم : پَ نَ پَ اومدم زبون پشه هارو یاد بگیرم ، آخه یکیشون هرشب میاد زیر گوشم درد و دل میکنه !
.
.
.
پ ن پ کوتاه برای اسمس
به رفیقم میگم توی مغازت یه فلش پیدا نکردی ؟ میگه فلش گم کردی ؟
پَ نَ پَ من یه فلش پیدا کردم گفتم شاید تو هم یکی واسه خودت پیدا کرده باشی !
.
.
.
در پارکینگ رو باز کردم برم تو ، یارو اومده جلوش پارک کرده ، میگه می خوای بری تو ؟
پَ نَ پَ درو باز کردم هوای کوچه عوض بشه !
.
.
.
رفتیم دستشویی عمومی شلوغ بود ، ملت صف کشیده بودن که یکی از آخر صف گفت : کار من سرپاییه ! گفتم پَ نَ پَ ما می خوایم بستری بشیم !
.
.
.
زنه دوقلو زایده پرستاره یکی از بچه هارو میبره براش ، زنه میپرسه : اون یکی رو هم میارین ؟؟؟ پرستاره گفت : پَ نَ پَ فعلا اینو ببرین استفاده کنین ده روز بعد از فعال سازی اون یکی رو هم پست میکنیم درِ خونتون !
.
.
.
زیر کتری رو روشن کردم قوری رو گذاشتم روش ، مامانم میگه میخوای چایی بخوری ؟ گفتم پَ نَ پَ غولش فحش داده میخوام بخار پزش کنم !
.
.
.
بیرون گل خریده بودم ، بردم خونه دادم به مامانم گفت گله ؟ گفتم پَ نَ پَ آفساید بود داور قبولش نکرد !
.
.
.
دستم رو تا کتف گچ گرفتم ! برگشته میگه : شکسته ! گفتم : پـَـــ نــه پـَـــ قراره بشکنه ، رفتم واسه پیشواز !
.
.
.
دکتر از اتاق عمل اومده بیرون و به یارو میگه مبارک باشه ! یارو میگه یعنی پدر شدم ؟ دکتر گفت : پَ نَ پَ شما شدی سایر بستگان !
.
.
.
نمایندگی لباسشویی اومده میگه چی شده ؟ موتورش نمیچرخه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ موتورش میچرخه ، میشوره ، آبگیری میکنه در حد لا لیگا ، خشک میکنه فقط قرمه سبزی بلد نیست بپزه !
.
.
.
سقف خونمونو دیده میگه اون یه تیکه چیه زرد شده ؟ نم داده ؟ گفتم پَ نَ پَ سقفمون جیش کرده !

داریم 10 نفری بازی شبکه ای میکنیم اومده میگه جدی حال میده؟ میگم پــ نه پــ اسکولیم! عذاب داره اما میخوایم تهذیب نفس کنیم!

 .

.

.
رفتیم غار علیصدر. به رفیقم خفاش نشون دادم. میگه وای خفاشه! پــ نه پـــ بتمن بود. اجاره خونه گرونه اینجا سکونت دارن فعلا!!!

           
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:15

یک روز مردی با عجله پیش دکتر می رود و می گوید: سلام دکتر! زود بیا، آپاندیس
زنم درد گرفته است. دکتر می گوید: من که یک هفته پیش آپاندیس زنتان را عمل
کردم، مگر می شود یک زن دو تا آپاندیس داشته باشد؟ آن شخص می گوید: نه، ولی یک
مرد که می تواند دو تا زن داشته باشد.



           
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:50
مهدی

مرد: چرا دعوامون میشه عصبانی نمیشی؟ زن: خودمو کنترل می کنم.
مرد: چه جوری؟ زن: توالت میشورم.
مرد: چه ربطی داره؟ زن: آخه با مسواک تو میشورم!!!



           
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:43
مهدی

- اگر کسی از توی ماشینش به تو فحش داد تا پیاده نشده و قد و قامتش را ندیده‌ای جوابش را نده.
- اگر دختری را دیدی که خیلی خوش‌اندام بود پیش از هر چیز مطمئن شو که قهرمان تکواندو نباشد.
- پیش از آنکه توی خیابان پس گردن دوستت بکوبی و فحش‌های رکیک به او بدهی مطمئن شو خودش است.
- وقتی مهمان داری اول مطمئن شو ما-هو-اره روی چه کانالی است بعد آن را روشن کن خنگول !!!



           
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:36
مهدی

صبح: دیدن رویای شاهزاده ی سوار بر اسب در خواب 

۶صبح : در اثر شکست عشقی که در خواب از شاهزاده میخوره از خواب میپره... 

۷ صبح: شروع میکنه به آماده شدن آخه ساعت ۱۲ ظهر کلاس داره و باید بره سر کلاس... 

۸صبح: پس از خوردن یک صبحانه ی مفصل شروع میکنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: کیف / مقنعه / لوازم آرایش / لوازم آرایش / لوازم آرایش و... 

۹صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی صورت (همون آرایش کردن) 

۱۰صبح: عملیات زیر سازی و صافکاری و بتونه کاری همچنان با جدیت تمام ادامه دارد. 

۱۱ صبح: عملیات زیر سازی و صافکاری و بتونه کاری و فیشیل و فوشول با موفقیت هر چه تمامتر به پایان میرسد و دختر پس از آنکه خودش را یک ساعت تمام در آینه از زوایای مختلف بررسی کرد بلاخره راهی دانشگاه میشود. 

۱۲ظهر: کلاس شروع شده و دختر با عجله وارد کلاس میشود تا بهترین و مناسبترین جا را برای نشستن انتخاب کند ( خوانندگان گرامی توجه داشته باشید که مناسبترین جا از دیدگاه دختران میتواند صندلی بغل دست خوشگلترین پسر یا پولدارترین پسر کلاس یا صندلی فیس تو فیس با استاد در صورت جوان بودن و مجرد بودن استاد باشد) 

۱ ظهر: موبایل دختره زنگ میخوره و با عجله از کلاس خارج میشه تا با دوستش منیژه جون در باره ی خواستگاری کذایی دیشبش صحبت کنه و سر بدبخت رو گول بماله!!!!! 

۲ ظهر: دختر وارد کلاس میشه ولی کلاس تموم شده و مجبوره از یکی جزوه بگیره (توجه داشته باشید که دخترا باید از پسرا جزوه بگیرن!!!) 

۳ ظهر: دختر همچنان در جست و جوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه.... 

۴ بعد از ظهر: دختر نا امید در حرکت بسمت خانه..... 

۵ بعد از ظهر: ماشین همون پسر پولداره جلوش تر مز میکنه و ازش میخواد که برسونتش..... 

۶ بعد از ظهر: دختر بهمراه شاهزاده ی آرزوهایش در کافی شاپ گل زنبق به صرف سیرابی گلاسه. 

۷ بعد از ظهر: دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم در میرسونتش. 

۸ عصر: دختر در حال پیاده شدن از ماشین میگه : راستی یادم رفت جزوه هاتونو از تون 

بگیرم (راست میگه طفلکی امروز آنقدر سخن از عشق به میان آمد که مجالی برای رد و بدل شدن جزوه نماند) 

۹ شب: دختر در حال چیدن میز شام ۳ تا از بشقابهای گل سرخی جهاز مادرش رو میشکونه (از عوارض عاشقیه)....... 

۱۰شب: دختر در حال تفکر به این موضوع که ماه عسلش رو با اون پسره کجا بره... 

۲ شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل... 

۵شب: با صدای اس ام اس موبایلش از خواب میپره . همون پسره اس داده : عزیزم 

در مورد تو با نامزدم صحبت کردم و خیلی دوست داره تو رو از نزدیک ببینه و فردا باهام 

میاد دانشگاه تا از نزدیک با هم آشنا بشین و دختر نا امید از همه جا فردا باید 

زودتر به سر کلاس برود تا شاید جای مناسبتری بیابد...



           
چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:5
مهدی

وقتی پسرا دور هم خلوت میکنند!!!!

۱- ای رامین بدبخت دلت بسوزه همون دختری که به تو نخ نمیداد من رفتم شمارشو گرفتم

۲- من بدجوری عاشقش شدم . اگه این خوشکله با من دوست بشه من همه ی دوست دخترهام رو کنار میگذارم

۳- بچه ها این دختره رو دیدین که مانتو صورتی میپوشه و یه عینک آفتابی هم میزنه . وقتی هم که توی دانشگاه راه میره هیچکی رو تحویل نمیگیره . باید حالشو بگیریم

۴- ما اینیم دیگه بالاخره شماره رو دادیم به دختره

۵- بچه ها من میخونم شماها دست بزنید ... امشب خونمون بعله برونه ..امشب خونمون عشق و جنونه ...

۶- بر و بچ جاتون خالی امروز رفتیم کافی نت یه رومی رو به گند کشیدیم

وقتی دخترا دور هم خلوت میکنند!!!!

۱- وای این انگشتر رو کی خریده ؟ چقدر قشنگه !!!!!

۲- وای الهام جون نبودی امروز من با اون پسره قرار داشتم . اینقدر با هم حرف زدیم . حتی اسم بچه هامون هم انتخاب کردیم

۳- من خیلی دلم میخواد آی دی این پسره رو بدست بیارم تا باهاش چت کنم .

۴- امروز یه پسره خوشتیپ و با کلاس توی دانشگاهمون اومده بود . هر چی عشوه و ناز کردم براش تحویلم نگرفت . مگه من خوشکل نیستم

۵- سارا دیدی چه پسره مودبی توی فروشگاه بود . حتی توی صورتمون هم نگاه نکرد . خیلی پسره سر به زیری بود من که دلم پیشش گیر کرده

۶- مینا دختر با خودت چیکار کردی . چرا این همه چاق شدی . حالا باید بری بدن سازی اندامت رو بسوزونی تا این لباسهای تنگی که گرفتی اندازه ی تنت بشه

۷- راستی شیلا امشب میایی خونه ی ما . امشب جشن تولد منه . حتما بیا . چون میخواهیم کلی برقصیم

 



           
چهار شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:58
مهدی

 ۲تا گل بگیر دستت ، یکی دست راست ، یکی دست چپ ولی من گل وسطی رو دوست دارم!

 


یافتن میلیون ها دوست معجزه نیست ، معجزه توئی که بین میلیون ها دوست ، تکی !


ميخواستم تصوير با تو بودن را نقاشي كنم، ديدم فاصله بينمان در ورق جا نميشود، كمي نزديكتر بيا ميخواهم با تو بودن را حس كنم.


مي دوني معني 721  چيه؟

يعني ميان 7 آسمان و 2 عالم، 1 جيگر مثل تو پيدا نميشه


میگن به یاد یکی بخوابی، خوابشو میبینی، میمیرم برات تا همیشه ببینمت


برو بشین رو پشت بوم ، روتو بکن به آسمون ، در جهت وزش باد ، یه بوس فرستادم برات . 


توی زندگیت هرگز اخم نکن چون ممکنه یه نفر فقط به لبخند تو زنده باشه


نمیگویم فراموشم مکن هرگز، فقط گاهی به یاد آور اسیری را که میدانی از یادش نخواهی رفت


هرگاه شادم یاد تو غمگینم می کند، هرگاه غمگینم یاد تو شادم می کند، پس هر دو را دوست دارم چون حکایت از تو میکند.


عشق شاه کلیدی است که درهای خوشبختی را باز می کند !


زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت و کوتاهی عمرشان را برای غم هایت آرزومندم .


آنقدر عزیزی که وقتی در بهار قدم میزنی، برگ درختان برای بوسیدن جای پایت انتظار پاییز را می کشند


سلام .حالت خوبه؟  تو گم شدي؟؟!!!

.

.

.

آخه ديدم پشت شيشه يه مغازه نوشته يك تكه طلاي با ارزش پيدا شده گفتم شايد تو باشي


واسه مشق شبت ۱۰۰ بار بنویس اونی که یادش نمی کنی به یادته


دوستی مثل درخته، اینکه چقدر میتونه بلند بشه مهم نیست، اینکه چقدر ریشه اش میتونه عمیق بشه مهمه


میدونى فرق تو با کبوتر چیه؟ اون از قشنگیش اسیر می شه ولی تو با قشنگیت اسیر می کنى


 چه دعایی کنمت بهتر از این، که خدا پنجره ای رو به اطاقت باشد


تقدیم به آنکه محبتش در خاطرم، خاطرش در یادم و یادش در دلم زنده است


ساحل دلت را به خدا بسپار، خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد


دل را به یادت حواله میکنم، شاید روزی لبخندت را قسمتم کردی


تنها شادی زندگی ام این است كه هیچ كس نمی داند تا چه حد غمگینم!


همیشه عاشق کسی باش که قلبش به قدری بزرگ باشه که واسه جاکردن خودت تو قلبش مجبور نشی خودتو کوچیک کنی


خواستم توی قلبت خونه کنم دیدم زمینش خیلی گرونه! ما که فقیریم ، توی چشات چادر میزنیم


آبی تر از آنیم که بیرنگ بمیریم، از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم، تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم، شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم


تا تویی در خاطرم، با دیگران بیگانه ام / با خیالت همنشینم ، گوشه ای زندانی ام


میخوام بیام کنار تو تا یکم لوست کنم/ اگه کسی اونجا نبود یواشکی بوست کنم


باهات میام نفس نفس/ تو آسمون توی قفس/ از اولش تا آخرش/ دوست دارم همین و بس


در کنار ساحلت من قایقی شکسته ام/  تو همان ساحل عشقی که بهت دل بسته ام



           
چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:52
مهدی

به دوستم میگم دارم واسه چند روز میرم آبادان. میگه واسه کار داری میری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه دماسنج خریدم دارم میرم تو دمای بالای 50 درجه تستش کنم

رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه سه راه برق؟!!!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سه راه آذری، دربست

نصفه شب یکی از بالا درمون پرید تو حیاط داداشم گفت علی دزده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ “زوروِ ” داره از دست گروهبان گارسیا در میره

پسره اومده خواستگاریم میگم من الان می خوام درس بخونم می گه یعنی چند سال دیگه می خوای ازدواج کنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ 10 دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه

یارو نشسته کنار خیابون نوک دماغش چسبیده به زمین. دوستم میگه : معتاده؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواد انعطاف بدنشو به رخ بکشه

کارتمو دادم به بلیط فروش مترو میگه شارژش کنم؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میرم از شارژ خورشیدی استفاده می کنم

بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه نیـــــو فولدر

دارم با تلفن حرف میزنم. زنم میگه دوستت بود؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ  سارکوزی بود در مورد مناقشات اخیر خاورمیانه نظرمو می خواست

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم

با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنم آمبولانس بیاد؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش می کنیم

صدای خروپفش کشتمون ! تکونش دادم از خواب پریده، میگه سر صدام اذیتت می‌کنه؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ جنس صداتو دوست دارم می‌خواستم بت بگم سعی‌ کن تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کنی‌!

تو تاکسی تنها نشستم میخوام کرایه حساب کنم طرف میگه 1 نفر؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ 2 نفر حساب کن خورزوخان هم هست

حالا از تاکسی پیدا شدم به راننده نیگا میکنم، میگه باقی پولتو میخوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام یه دل سیر نیگات کنم که میری دلتنگت نشم!

داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک می‌خوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت می‌کنم

تو حیاط دانشگاه تو انگلیس دارم با دوستم فارسی حرف میزنم، یارو اومده میگه خانوم شما ایرانی هستین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ انگلیسی هستیم فارسی یاد گرفتیم بتونیم صادقی گوش بدیم!

تو پارک رفتم دستشویی اومدم بیرون یکی جلومو گرفته! میگم پولیه؟
مبگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ من اینجا نشستم پشه ها نیان تو حین کار براتون مزاحمت ایجاد کنند

از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرف میگه بفرستم واستون؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ آپلود کن، لینکش رو بده، دانلود میکنم

میگن کریستف کلمب وقتی رسید به امریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یه سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟
سرخ پوسته گفت پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاپنه ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم

رفتم داروخونه، میگم باند دارین؟ میگه باند پانسمان؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ باند فرودگاه ! میخوام فرود بیام !

جلو توالت عمومی… آقاهه میگه ببخشید شما هم تو صف توالت وایسادین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ما سوسکیم اومدیم عید دیدنی

تو رستوران پیشخدمتو صدا کردم. میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده! میگه مرده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ هنوز زندست، داره شنا میکنه، صدات کردم بیایی نجاتش بدی!

به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام. میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ منظورم کامیونو تراکتورو ایناست!

روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه… اومده میگه… روزنامه میخونی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم

دراز کشیده بودم لب استخر. دوستم میگه آفتاب می گیری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ با خورشید مسابقه گذاشتیم، هر کی دیرتر بخنده برندس !

رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم. مربیه میگه بچه رو میبریدش؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ همینجا میخورمش

دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم. اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه کباب درست میکنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم فوتبال دستی بازی میکنم

جلو عابر بانک تو صف وایسادم یارو می گه ببخشید شمام پول میخاین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خونه کامپیوتر نداریم میام اینجا فیس بوکم رو چک کنم

رفتم دفتر هواپیمایی میگم عجله دارم میشه پرواز امروز شیراز رو واسم چک کنید؟ میگه اگه جا داد بگیرم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ نگیر بذار پر شه من فردام میام چک میکنم با هم بخندیم

سوار تاکسی شدم. یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود. میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟ میگه اذییتتون میکنه؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره!

رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر. میگه شمام دستشویی داری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟!

رفتم دنبال دوستم، زنگ خونه رو زدم میگم منتظرم، میگه بیام پایین؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بیا بالا پشت بوم، با هلیکوپتر اومدم

با دوستم رفته بودیم استخر غریق نجات اومده میگه میخوایین شنا كنین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم تو آب حل بشیم به عنوان املاح معدنی مردم استفاده كنن

سوسکه را کشتم جنازشو ورداشتم ببرم بندازم بیرون. همسرم بین راه نگاه میکنه میگه کشتیش؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو دستشویی خوابش برده بود دارم میبرمش تو رختخوابش بخو ابه

سر کلاس آیین نامه رانندگی پلیسه یه تابلو را از من پرسیده. میگم عبور دوچرخه ممنوع. میگه این دوچرخه است؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَـــ تانکه. میگه پـَـَـ نــه پـَـَـــ و مرض! هنوز فرق دوچرخه با موتورگازی را نمیدونی؟



           
چهار شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 9:50
مهدی

خداییش جاذبه ای که سوراخ چاه توالت نسبت به گوشی داره

جاذبه ی زمین به سیب نداره

دیدم که میگمااااااا


فقط یه ایرانی اونم از نوع تهرانی می تونه از دود شهر فرار کنه تا بره شمال هوای تازه تنفس کنه، بعد اونجا هی تند تند قلیون بکشه!


شب جلو تلویزیون خوابم برده بود

مامانم اومد ساعت 2 نصفه شب پتو انداخت روم بوسم کرد ، کلی هم قربون صدقم رفت بعد موقع رفتن پامو لگد کرد، داد زدم و گفتم : اهههههههههههه پام داغون شد

جواب داد: خاک تو سرت کنن آخه اینجا جای خوابه؟


فقط یک زن ایرانی می تونه روزی چند ساعت برنامه آشپزی نگاه کنه و چند تا دفتر هم پر کرده باشه و آخرش همون کوکوسبزی برای شوهرش درست کنه!


هیچ وقت کار امروز رو به فردا ننداز...

فردا یه عالمه کار داری، قشنگ بندازش واسه دو سه هفته دیگه که خیالــــــــــــــتم راحت باشه


ملت ما ملتی است که وقتی توی خیابون زل زل نگات میکنت

نمیتونی تشخیص بدی

خوشگلی یا احیانا زیپت بازه!


پدر به دختر :

دخترم این موقع شب تو بالکن چیکار میکنی ؟؟

دختر : دارم ماهو میبینم بابایی !

پدر : پس بی زحمت به ماه بگو ماشینشو خاموش کنه ، صداش نمیذاره بخوابیم !


قدیما ظرف یکبار مصرف نبود، دختر همسایه دوبار میومد، یه بار نذری میاورد، یه بار میومد واسه ظرفش، آدم فرصت فکر کردن و تصمیم گیری داشت. بعد میگن چرا آمار ازدواج کم شده

شما دارین فرصتها رو از جوونا میگیرین... والا


روش های رفتن به خارج

1- با ماشین

2- با اتوبوس

3- با هواپیما

4- قاچاقی

5- با فتوشاپ!



سرگذشت یک شلوار در اصفهان

شلوار"شلوارک"شرت"دم کنی"دستمال".دستگیره"نخ دندون!!


از ترکه می پرسن از اینکه همسرت را عزیزم خطاب می کنی چه احساسی داری؟ میگه احساس گناه! میگن چرا؟ میگه آخه اسمش یادم نیست!!!


بچه ها توی کلاس داشتند سر و صدا می کردند که ناظم میاد تو با عصبانیت میگه: اینجا طویله است؟ یکی از بچه ها می گه: نه آقا اشتباهی آمدید!!!


وقتی هنوز یه سالت نشده پدر مادرت هی میگن بگو بابا.. بگو مامان

الان میگی مامان…. میگه زهر مارو مامان !


یکی از مسئولین:

سال ۸۷ در تلفات جاده‌ای ۱۰ درصد کاهش وجود داشته است و تا سال ۹۰ این تلفات به صفر می‌رسد و انشاءالله تا سال ۹۱ در جاده‌ها زاد و ولد خواهیم داشت!


از یه لامپ میپرسن : احوالت چطوره ؟

میگه : چه احوالی !!؟ کار به جاهای خوبش که میرسه منو خاموش میکنن !


ترکه عاشق خدا می شه کعبه می کشه از توش تیر رد می کنه


اگر روزی از کنار گنجشکی رد شدی و دیدی نپرید فکر نکن دوستت داره بدون تو رو آدم حساب نکرده


لره از ترکه میپرسه توک چشم کجاست؟ترکه میگه چشم که توک نداره میگه:پس چرا اون خواننده میگه توک چشمات خیلی قشنگه


لرها در یک سرقت مسلحانه!آبسردکن بانک کشاورزی را به جای گاو صندوق دزدیدند!!



           
چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:45
مهدی

اعتراف یک لر: 

وقتی که مضرات سیگار تو مجله خوندم خیلی ترسیدم و تصمیم گرفتم دیگه مجله نخونم!!!!


رشتیه میره خونه میبینه یکی بالای کمده. میگه: تو کی هستی؟

میگه: من خلبانم اینجا سقوط کردم!

رشتیه میگه: ری.دم تو این ار.ت.ش . دیروز هم دو تا غواص تو حموم بودند!


وقتی ﺷﻤﺎ ﺗﻠﻔﻨﺘﻮﻧﻮ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﯾﻦ ﯾﺎ ﮔﻮﺷﯿﺘﻮﻥ ﺧﺎﻣﻮﺷﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭼﻪ ﻓﮑﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻦ؟

%۵۰ ﺷﻤﺎ ﻣُﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ!

%۴۹٫۵ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻣﯿﻤﯿﺮﯾﺪ!

%۰٫۵ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻧﮕﺘﻮﻧﻮ ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﯾﺪ ﯾﺎ ﺷﺎﺭﮊ ﮔﻮﺷﯿﺘﻮﻥ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪﻩ


اِی کَسـانـی *کـِه دَمْـپایی تُوالِـتْ را خیسْ میکُنـید@* بِـدانیدْ و آگاه *بـاشـِید@* کـه دَر رُوزِ مَعاد،آنـان کِـه بَعْد از شُمـا پا دَر آن دَمْپـایی کَرْدِه انـْد وَ جُورابِشان خیسْ شُـده است، و بَنْـدْ بَنـْدِ تَنِشان مُورْ مُوْر گـَشْتِه أسْتْ و نَتوانِسْتِـةانْد کـارِشان* را با لـِذّتْ بـِه إتْـمامْ بـِرِسانَـنْد، بـِه بـِهِشْت* می رَوَنْد@*وَ سُوگَـنْد بـه* پَرْوَردِگـارِ آسْـمانْها وَ زَمـینْ * کـِه شُما با همانْ دَمْپاییها دَرْ جَـهَنَمْ مَحْشُورْ مـیشَویدْ *و آنْها را چُونْ تـازیانِةای خیسْ بَر* جایْ جایْ وجُودِتانْ می آفـْکَنیم


لره بچشو میزاره مدرسه تو لندن تا انگلیسی یاد بگیره

بعد از یک سال میره بهش سر بزنه تمام همکلاسیاش داد میزنن : شمس الله بوات اومده


تو تهران حکومت نظامی بوده، فرمانده به سرباز میگه که تو اینجا کشیک بده، از هفت شب به بعد هرکسی رو خیابون دیدی در جا بزنش. حرفش که تموم میشه، تا میاد بره سوار ماشینش شه، میبینه صدای گلوله اومد. برمیگرده میبینه سربازهه زده یک بدبختی رو کشته! داد میزنه: احمق! الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه میگه: قربان این یک آدرسی پرسید که عمراٌ تا ساعت نه شب هم پیداش نمیکرد!


روزی سوسن (همسر شیخ) به اتاق اعتکاف شیخ وارد شدند و شیخ را خونین و مالین در حال ناله دیدند. شیخ در همان حال با زاری فرمودند: صد دفعه گفتم شبهای معراج این پنکه سقفی لعنتی رو روشن نکنین


برای لره مهمون میرسه براش یه مرغ سر میبره. مهمونش میگه راضی به زحمت نبودیم . لره میگه : زحمتی نیست سه تاشون رو سگ خورد یکیشونم تو بخور


طی مسابقه دو استقامت در لرستان بدلیل منحرف شدن دوندگان از مسیر مسابقه مسئولان پس از ۶ ماه تلاش توانستند دوندگان را در حوالی یونان به ضرب گلوله متوقف و پیکر پاک آنان را به میهن اسلامی باز گردانند


منطقِ پدرو مادر از تحصیل در دانشگاه: "این همه درس خوندی، درِ یه نایلون رو نمیتونی باز کنی!!!



           
چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:39
مهدی

خدا معجزه کرد، آدمو آفرید

توهم بیا یه معجزه کن ، آدم بمون !

.

.

.

تفکر عمیق حبف نون :

در عجبم از نخود و لوبیا با این جثه‌ی ریز، که چه بادهای عظیمی در خود نهفته‌ دارند !

.

.

.

خسیسه ! کرم معده میگیره

کرم تو معده خسیسه زخم معده میگیره !

.

.

.

امشب که محتاج تو ام جایه تو …..

یکی دیگه رو اوردم داره ماهوارمو نصب می کنه ، دیگه نمی خواد بیای !

.

.

.

اس ام اس سرکاری

به سلامتی اولین زن شوهرداری که عاشقش شدم !

…………
مادرم را عرض کردم !

.

.

.

دلم خواست چیست؟

قطعی ترین ومنطقی ترین دلیل برای کاری که درآن ری*ده اید !



           
چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:23
مهدی

«بابا جون؟»

«جونم بابا جون؟»

«این خانمه چرا با مانتو خوابیده؟»

«خب... خب... خب حتما اینجوری راحتتره دخترم.»

«یعنی با لباس راحتی سختشه؟»

«آره دیگه، بعضیها با لباس راحتی سختشونه!»

«پس چرا اسمشو گذاشتن لباس راحتی؟»

«.......هیس بابایی، دارم فیلم میبینم.»

« باباجون، كم آوردی؟!»

«نه عزیزم، من كم بیارم؟ اصلا هر سوالی داری بپرس تا جواب بدم.»

«خب راستشو بگو چرا این خانمه با مانتو خوابیده بود.»

«چون خانم خوبیه و حجابشو رعایت میكنه.»

«آهان، پس یعنی مامان من خانم بدیه؟»

«نه دخترم، مامان تو هم خانم خوبیه.»

پس چرا بدون مانتو میخوابه؟»


«خب مامانت اینجوری راحتتره.»


«اون آقاهه هم چون میخواسته حجابشو رعایت كنه با كت و شلوار خوابیده بود؟»

«نه عزیزم، اون چون خسته بود با لباس خوابش برد.»

«پس چرا خانمش كه خیلی هم خانم خوبیه بهش كمك نكرد لباسشو در بیاره؟!»

«چون میخواست شوهرش روی پاهای خودش بایسته.»

«واسه همینه كه شما نمیتونید روی پاهای خودتون بایستید؟»

«عزیزم مگه تو فردا مدرسه نداری؟»

«داری میپیچونی؟»

«نه قربونت برم عزیزم، اما یه بچه خوب كه وسط فیلم اینقدر سوال نمیپرسه؛ باشه عسل بابا؟»

«اما من هنوز قانع نشدم.»

«توی این یك مورد به مامانت رفتی؛ خب بپرس عزیزم.»

«چرا باباها توی تلویزیون همیشه روی مبل میخوابن؟»

«واسه اینكه تختخوابشون كوچیكه، دو نفری جا نمیشن.»

«خب چرا یه تخت بزرگتر نمیخرن؟»

«لابد پول ندارن دیگه.»

«پس چرا اینا دوتا ماشین دارن، ما ماشین نداریم؟»

«چون ماشین باعث آلودگی هوا میشه، ما نخریدیم عزیزم.»

«آهان،
یعنی آدما نمیتونن همزمان دوتا كار خوب رو با هم انجام بدن؛ اون آقاهه و خانومه كه حجابشون رو رعایت میكنن، باعث آلودگی هوا میشن، شما و مامان كه باعث آلودگی هوا نمیشین حجابتون رو رعایت نمیكنین؛ درست گفتم بابایی؟»

«آره دخترم، اصلا همین چیزیه كه تو میگی، حالا میشه من فیلم ببینم؟»

«باشه، ببین بابایی اما تحت تاثیر این فیلمها قرار نگیری بری ماشین بخریها، به جاش برو به مامان یاد بده حجابشو موقع خواب رعایت كنه كه تو اینقدر موقع جواب دادن به سوالاتم خجالت نكشی!»



           
چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:15
مهدی

روش های رفتن به خارج !

۱_ با ماشین

۲_ با اتوبوس

۴_ با هواپیما

۵_ با قاچاق

۶- با فتوشاپ !

.

.

.

اعتبار دوستى شما رو به اتمام است با وارد نمودن رمزطلایى

I LOVE YOU

علاوه برشارژ خود از علاقه (صددرصد) ما برخوردار شوید !

.

.

.

از دکتره میپرسن: چیکار کنیم وبا نگیریم؟

میگه: ازدواج نکنید!

میگن: چه ربطی به ازدواج داره؟

میگه: خب کاری نکنید که به گ*ه خوردن بیفتید !

.

.

.

دیکتاتور کیست !؟

بچه ای است  ۲ ساله

که ۲۰ نفر مجبورند به خاطر اون کارتون نگاه کنند!

 

.

.

.

لطفا مسیج را با ریتم آهنگی بخون تا بقیه دست بزنن:

 واویلا لیلی / مسیج اومد خیلی !

.

.

.

دستت که بلرزد اشتباه مینویسی

پایت که بلرزد اشتباه میروی

دلت که بلرزد می*رینی !

.

.

.

فقط یه ایرانی میتونه

هر چیزی که میوفته رو زمین با یک فوت ضد عفونی‌ کنه !

.

.

.

به سلامتی سندباد

که کل دنیا رو با شلوار کردی دور زد !

.

.

.

همین الان یه اس ام اس خالی با ایرانسل بفرست به ۸۱۱۱۲ …

می ترکی از خنده !

خودم هم امتحان کردم ، منفجر شدم

منم دعا کن به خاطره این کارم

(دوستان توجه کنند ، با اینکار مبلغ ۵۰۰ تومان از حساب شما کسر

و به حساب حمایت از کودکان سرطانی اضافه خواهد شد

باشد که توفیق اجباری ثواب ، شامل حال خیلی ها گردد !)

.

.

.

هموطن عزیز توجه فرمایید: از امروز به بعد…

 هر دختری با مانتو کوتاه، موی بلند، ناخن دراز، واه، واه، واه،

نه فلفلی، نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکلی، هیچکی باهاش رفیق نشه !

.

.

.

 لغت نامه جدید !

Category: این گربه کدوم گوریه؟

Morphine: باید بیشتر فین کنی

Keyboard: چه کسی برنده شد؟

MissCall: دختر نا بالغ را گویند

Freezer: حرف مفت

Already: گند زدی به همش رفت !

.

.

.

.

در روایات آمده

این دخترا وقتی بیشتر از سه نفر یه جا جمع میشن

میتونن حتی رابطه لیلی و مجنون رو خراب کنن !!

.

.

.

آقایان لباسهایشان را چگونه دسته بندی می کنند؟

۱)کثیف

۲) کثیف اما قابل پوشیدن !

.

.

.

کلافه شدن یعنی:

دلتنگِ کسی باشی ؛ که نیست

حوصله کسی را نداشته باشی؛ که هست !



           
چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:13
مهدی

از بوی گلاب بدم می آید ، همون آب معدنی کفایت می کند ، نگید این رانی هلو دوست داشت ، سنگ قبرش رو با رانی بشوریمااا ، نوچ میشه ، من از مورچه ها دل خوشی ندارم !


آقایون فامیل ، به خاطر من سه متر ریش نزارید !
خانوم های فامیل ، خواهشا بالای سر قبرم جیغ و داد نکنید ، باور کنید من از همهمه و شلوغی بدم میومد ! مردم ،...... گناه که نکردم !

مراسم ختم من رو تو هیج مسجدی نگیرید ، راستی آخوند هم نیارید واسه فامیل ، دینی کلاس پنجم رو یادآوری کنه !!!


یه دوست دخترم نداریم که بگیم : خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟!

توی درایو E عکس دارم ، خوراک اعلامیه ، عکس پرسنلی نزاریداا ، اونا جلب ترحم نمی کنه !

بعد از مرگم هنوز میت رو زمین مونده هارد کامپیوترم رو بزارید تو ماکروفر ! یه کاری کنید درایو D بیشتر بترکه ! من اندک آبرویی داشتم در این خانواده !!!

یه وقت ساندیس ماندیس دست فامیل ندیداااا ... ساندیس خیلی بده !!!

روی خرما ها پودر نارگیل نریزید ، هم شکلش خز میشه ، هم بد مزه میشه ! همون گردو بزارید لاش خیلی حال میده ! ( پ ن : هنگام تزئین حلوا دست خود را با آب و صابون بشویید ! )

پنج شنبه ها سر خاکم نیاید چه کاریه ؟ ترافــــیک !

فیس بوکم رو بلاک نکنید ، گهگداری باهاش پست بدید بیاد بالا جیگر رفیقام کباب شه !

به اقوام بگویید از اون تکست های مرگ برام بگن : مثلا هنگام دیدن قبرم بگن : خونه ی نو مبارک !

شایعه کنید قبل مرگش بهش الهام شده بود میمره ! از اون دیالوگ هاست که مو به تن سیخ می کنه هااا !!

هنگام خاک کردنم یک بیل کوچک کنارم بگذارید ، شاید دلم برایتان تنگ شد !! :(
و در آخر :

بنویـسید بعد مرگـم روی سـنـگ ... با خطـوط نـرم و زیــبا و قشــنگ
او خفته است در این گور سرد ... مرگش را دیده بود در یک پاییز زرد



           
چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:28
مهدی

آی شمایی که به جا شنا کردن یه گوشه استخر وایمیسید به یه نقطه زل میزنید..
واقعا فکر کردید کسی نمیفهمه که دارید تو استخر میشاشید ؟!!!


دختره زنگ زده میپرسه میتونی ثابت کنی برات مهمم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــــ فردا بیا روتو با ماژیک فسفری خط بکشم!



تو فرودگاه دارم با رفیقم حرف میزنم یارو داره رد میشه میپرسه: شما ایرانی هستین؟
میگم: پـَـــ نــه پـَـَــــ ما چینی هستیم فقط روی ما فارسی ساز نصب کردن



فقط تو ایرانه که وقتی میخوائیم به یه مهمان تعارف بکنیم که تو خونمون راحت باشه
میگیم پا شو شلوارتو در بیار…


لره میره امریکا ازش میپرسن can you speak english
میگه:ما که نفهمیدیم چی گفتی ولی برای اطمینان مادرتو

میدونم، شمام وقتی‌ باباتون میاد بالا سرتون سر کامپیوتر وای میسته، همه چیو مینیمایز می‌کنید مثل گاو الکی‌ تو دسکتاپ میچرخین !!!



لره و ترکه لب رودخونه کله پاچه میشستن، یهو آب کله رو میبره. ل.ره. برای کله علف تکون میده. ترکه بهش میگه ولش کن نمیتونه فرار کنه، پاهاش دست منه !!!


یارو اومده خونه رو ببینه واسه خرید. تا طبقه سوم با پله اومده میگه پس اینجا کلا آسانسور نداره!!
پَـــ نَ پَــــ آسانسور داره ولی از طبقه چهارم شروع میشه !

کمپوت باز کردیم بخوریم ، به مامانم میگم : مامان فکرکنم مزش عوض شده …
میگه : آره
میگم : بریزمش دور ؟
میگه : نه بزار تو یخچال بابات میاد میخوره !!!



           
چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:20
مهدی
 
 

امان از وقتی که یک خانم جو گیر بشود (عکس)

امان از وقتی که یک خانم جو گیر بشود (عکس)

امان از وقتی که یک خانم جو گیر بشود (عکس)

امان از وقتی که یک خانم جو گیر بشود (عکس)

امان از وقتی که یک خانم جو گیر بشود (عکس)



           
سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:11
مهدی

سه مسافر

سه تا مرد مست سوار تاکسی شدن...
در رو که بستن ، راننده دید خیلی مستن ، سریع ماشین رو روشن کرد ، بعد زود خاموش کرد گفت:
مسافران عزیز رسیدیم به مقصد..!
مرد اولیه پول میده پیاده میشه...
مرد دومیه نه تنها پول میده بلکه تشکر هم میکنه !
مرد سومیه اما با عصبانیت تمام یه دونه محکم میزنه تو سر راننده !
راننده میگه چرا میزنی..؟
اونم میگه: اینو زدم که درس عبرتی بشه واست از این به بعد تند نری..!
داشتی هممونو به کشتن میدادی مردیکه...!


برق رفتگی


مادربزرگم دو سال پیش میخواست ختم انعام بگیره و تمام خانومای فامیلو یه خانوم مداح هم دعوت کرده بود.
از صبح همه داشتیم کمکشون میکردیم که یهو، یک ساعت مونده به مراسم برق رفت.
مادر بزرگم به پدرم گفت:
سریع زنگ بزن اداره برق بگو برقمون رفته!
بابای ما هم زنگ زدو گفت:برق ما رفته!
یهو مادر بزرگم از اونور گفت:
بگو خانوم آوردیم، کلی پول دادیم، حالا برق رفته شما خسارت مارو میدی...؟؟؟
بابای ما هم هول شد و با عصبانیت به طرف گفت:
کلی پول دادم خانم آوردم ، حالا که برق نیست چه خاکی تو سرم بکنم؟ شما خسارت میدی....؟!؟!
طرف هم نه گذاشت نه برداشت با خنده گفت:
دوست عزیز 2 تا شمع روشن کن شاعرانه تره...!!


 پولدار
 

یه زمانی هر کی پولش به میلیون میرسید پولدار حساب میشد،

الان یه میلیونر تو ایران نهایتا میتونه ماشینشو بیمه کنه و چند کیلو هم گوجه سبز با بقیه پولش بخره..!

میلیاردر هم میتونه نهایتا یه خونه معمولی حیاط دار با یه ماشین معمولی روز دنیا رو داشته باشه،

تازه باید یه میلیون آخرشم واسه بیمه و گوجه سبز نگه داره!


 بانک


رفتم بانک به کارمنده می گم: ببخشید شما صندوقدار هستید؟
میگه پَ نه پَ! هاچ بکم


 غیبت


تلفن مدرسه زنگ زد و مدیر گوشی را برداشت
مدیر: بفرمایید
صدا: آقای مدیر، پسرم امروز نمی تواند به مدرسه بیاید
مدیر: شما کی هستید؟
صدا: من پدرم هستم!!


 جبهه
 

ملا تو جبهه محاصره میشه تفنگشو میندازه زمین ..
میگه من دیگه بازی نمیکنم


 اره برقی


به ملا میگن با ارّه برقی 100 تا درخت قطع کن، 96 تا قطع میکنه خسته میشه. بهش میگن پاشو روشنش کن 4 تا دیگه بیشتر نمونده، میگه مگه روشنم میشه.


 په نه په
 

کلاغ اولی :غار
کلاغ دومی:غار؟؟؟؟
کلاغ اولی : په نه په هتل پنج ستاره !!


 مسافرت


مهمان: آقا تشریف دارند؟
مستخدم: نخیر، رفته‌اند مسافرت.
مهمان: برای تفریح؟
مستخدم: نخیر، با خانم رفته‌اند!!


 کاربردهای مختلف ” مُردن ” در فرهنگ ما !!


برو بمیر : برو گمشو !
بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !
می میرم برایت : عاشقتم !
می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
… مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
نمردیم و … : بالاخره اتفاق افتاد !
مردیم تا … : صبرمان تمام شد !
مرده : بی حال !
مردنی : نحیف و لاغر !
مردم : خسته شدم!
من بمیرم ؟ : راست می گی؟


پیام رادیویی

یارو زنگ زده بود رادیو میگفت، پیغام من به اوباما اینه که اگر روزی صد تا موشک بزنی به تهران ما یک قدم عقب نمیریم!
مجری پرسید از کجا تماس میگیرید؟
گفت: فیروز آباد فارس!


قتل همسر

یارو رو داشتن به جرم قتل زنش محاکمه می کردن . دادستان می گه : سنگدل ?! تو وقتی داشتی زنت رو می کشتی، ندای وجدانت رو نشنیدی ؟! طرف می گه : نه والله ! بس که این زنیکه جیغ و داد میکرد مگه می ذاشت ما چیزی بشنویم ؟



           
سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:10
مهدی
   
SMS های زیبا و عاشقانه (سری 122)

اینجا زمین است، زمین گرد است
تویی که مرا دور زدی!
فردا به خودم خواهی رسید
حال و روزت دیدنیست

دلتنگی عین یه جای شکستگی روی عینک آدمه...
هر جا نگاه می کنی می بینیش.

عجیب است دریا... تا آدم را غرق خود می كند آن را پس می زند!
فرستنده: 0933xxxx778

دل نزد توست گر چه دوری ز برم
جویای توام اگر نپرسی خبرم
خالی نشود خیالت از چشم ترم
در قلب منی اگر چه جایی دگرم
فرستنده: 0936xxxx566

همیشه ماندن دلیل بر عاشق بودن نیست
خیلى ها مى روند تا ثابت کنند كه تا ابد عاشق اند

روزگار برخلاف آرزوهایم گذشت،
ولی چون می گذرد غمی نیست...
فرستنده SMS: مهدی

هزار کلمه برجای خالی ات ریختم اما پر نشد...
به گمانم از جنس بی نهایتی...
فرستنده: فائزه

باز دلم یاد شما می كند
یاد همان لطف و صفا می كند
این دل بی كینه همیشه تو را
بر سر سجاده دعا می كند
فرستنده: شیوا

به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را، گردبادهای فراموشی حرمت نمی شناسند...
فرستنده: 09355449428

ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به مرام تو گرفتار و به یاد تو اسیر
فرستنده: علی از اصفهان

هر بار که می خواهم به سمتت بیایم یادم می افتد "دلتنگی " هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست.
فرستنده: پگاه

وحشت از عشق كه نه، ترس ما فاصله هاست.
وحشت از غصه كه نه، ترس ما خاتمه هاست.
ترس بیهوده نداریم، صحبت از خاطره هاست.
صحبت از كشتن ناخواسته ى عاطفه هاست.
كوله باریست پر از هیچ كه بر شانه ماست.
گله از دست كسى نیست، مقصر دل دیوانه ماست.
فرستنده SMS: فرشاد

وفا را از ماهی بیاموز که وقتی از آب جداست می میرد، نه از زنبور که وقتی از گلی خسته می شود سراغ گلی دیگر می رود.
فرستنده: علی

زلال که باشی سنگهای کف رودخانه ات را می بینند، بر می دارند و نشانه می روند درست به سوی خودت!

عشق یعنی تو مرا می رانی
من به صد حوصله می آیم باز...
فرستنده: الهه

حوصله ی جمع و تفریق ندارم، یه ضرب خرابتم!
فرستنده: 0919846xx14

بغض های مرطوب مرا باور کن! این باران نیست که می بارد، صدای خسته ی قلب من است که از چشمان آسمان بیرون می ریزد.
فرستنده: 0935xxxx261

شیشه ای مشکند... یک نفر می پرسد که چرا شیشه شکست؟ یک نفر می گوید: شاید رفع بلاست، دیگری می گوید: شیشه را باد شکست؟
دل من سخت شکست. هیچ کس هیچ نگفت. از خودم می پرسم: ارزش قلب من ازشیشه یک پنجره هم کمتر بود؟

به کجا می نگری؟ بودنت تنها نیست، تو خدا را داری ومن آرامش چشمان تو را!

خدایا! آن که این مکتوب را می خواند: بر بال آرزوهایش پرواز ده، او را در همه لحظات دریاب، مبادا خسته شود، بیمار شود و یا غم ببیند، دلش را سرشار از شادی کن و آن چه را به بهترین بندگانت عطا می کنی به او عطا کن.
فرستنده: مه سیما

سر به هوا نیستم، اما همیشه چشم به آسمان دارم. حال عجیبیست دیدن همان آسمان که شاید تو دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای
فرستنده: 09355449428

کبوترم. لانه من بام توست، کجا روم مرغ دلم رام توست
پادشاه کشور عشقم ولی نگین انگشتری ام نام توست
فرستنده: علی از اصفهان



           
سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:49
مهدی

زیباترین حکمت دوستى، به یاد هم بودن است، نه درکنار هم بودن،…
… به یادتم.
——————————————————–

بیب بیب بیب… فکر کردی بوقه؟ نه بابا! می خواستم بگم: بی برو برگرد دوستت دارم!

——————————————————–

ة ة



دلم برات تنگ شده بود، چشمامو فرستادم تا ببینمت…
——————————————————–

من یک ماهی کوچکم که توی قلب شیشه ای دل تو زندگی می کنم، می دونی اگه دلت بشکنه من می میرم؟
——————————————————–

اتل متل پریوش دلم برات رفته غش، چه با پیام چه با تک، دوست دارم وروجک!
——————————————————–

اتل متل ستاره، گلم دوسم نداره. نه اس ام اس نه یه زنگ، دلم شده براش تنگ.
——————————————————–

اگه ۸ لایه ایزوگامت کنن…
باز هم معرفت ازت چکه می کنه!
——————————————————–

داستان زندگی من قصه ایست که متن آن وجود توست و پایانش نبود تو
——————————————————–

قلب مهربانت مثلثی را می ماند در دریای عشق
مرا در خود کشیدی برمودای من!
——————————————————–

آسمان هر کس به اندازه معرفت اوست، بی شک آسمان تو بی انتهاست.
——————————————————–

دفتر نقاشی من تو شهر غم گم شده، به کی بگم با معرفت دلم برات تنگ شده؟
——————————————————–

به بهاران سوگند که تو برخواهى گشت، من به این معجزه ایمان دارم.
——————————————————–

ما هرگز اطرافیانمان را فراموش نمى کنیم، بلکه تلاش مى کنیم آنها را به یاد نیاوریم.
——————————————————–

می دونی قشنگی زندگی چیه؟ تو بی خبرباشی و یکی دیگه برات پیش خدا دعا کنه
——————————————————–

خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم
——————————————————–

آن روز که به دنیا آمدی، یک نفر بودی برای یک دنیا، ولی حالا یک دنیا هستی مال من
——————————————————–

برای آدم نابینا، شیشه و الماس یکیه. اگر کسی قدرتو ندونست، فکر نکن تو شیشه ای، اون کوره.



           
دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:47
مهدی


زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌ کشی کردند.
روز بعد، ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش در حال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت: «لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمی داند چه طور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌ شویی بهتری بخرد.»
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: «یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!»
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!»



           
یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:21
مهدی


یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد.

ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد.

از مادرش پرسید: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟

مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوی، یکى از موهایم سفید مى‌شود.

دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفید شده!



           
یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:19
مهدی

گاو ما ما می کرد
گوسفند بع بع می کرد
سگ واق واق می کرد
و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.
موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد . کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد. پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد. پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود. او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند. پتروس در حال چت کردن غرق شد.


برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود . ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت . ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد . ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد . کبری و مسافران قطار مردند.
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود . الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله ی مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.
او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد
او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.
او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت . اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.



           
یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:18
مهدی

درباره وبلاگ


سلام دوستان به وبلاگ خودتون خوش اومدید.لطفا برای هر چه بهتر شدن وبلاگ نظر دهید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جک اس ام اس پ ن پ و هرچی دلت بخواد و آدرس joke48.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.